به گزارش تلنگر؛ مجلس یازدهم القاب عجیبی به خود داده است. از مجلس اقلیت تا مجلس انقلابی و مجلس تندرو که هر کدام به دلیلی به این دوره از مجلس الصاق شده است. اما بزرگترین شاخصه مجلس یازدهم ریاست محمد باقر قالیباف بر آن و عملکرد ضعیفش در این حوزه است. به طوری که حتی در مواردی که باید نیز نتوانسته مجلس را همراه نظام کتد.
انتخابات 98 و مجلسی که تشکیل شد به نظام ثابت کرد که سیاستهای انقباضی و بسته شورای نگهبان که اجازه نمیدهد رقابت منطقی بین نامزدهای انتخابات مجلس رخ بدهد خروجی و نتیجهاش مجلسی میشود که به لحاظ حرفهای در حداقلها قرار دارد.
امروز وقتی آقای محمدباقر قالیباف را بهعنوان یک نیروی برجسته در رأس مجلس قرار دادهاند، کسی که سابقه قابل دفاعی هم در جنگ داشته اما نمیتواند چنان که باید از حیثیت پارلمان صیانت و حفاظت کند. زیرا نمیداند پارلمان باید چگونه مدیریت شود. او کسی است که سه دوره اشتیاق به ریاست جمهوری داشته و شکست خورده است.
با ترفند دور کردن نیروهای رقیب یعنی اصلاحطلبان مجلسی شکل گرفته که اکثریت یکپارچه و یکدست اصولگرایی دارد. قالیباف هم با سختی و با بده بستانهای آنچنانی کرسی ریاست را به دست گرفته است. ولی به خاطر ناتوانیها و عملکرد غیر حرفهای ریاست سال دوم اش هم در مخاطره است.
اما نکته اینجا است که باید بیش از آنکه نگران آقای قالیباف باشیم بهعنوان رئیس پارلمان واقعاً باید نگران پارلمان باشیم. این پارلمان چگونه میخواهد منافع جامعه را تأمین کند و در مسئولیت تقنین پشتیبان دولت باشد؟
شاید برایتان جذاب باشد: