به گزارش تلنگر؛ حزام بن خالد بن ربیعة بن وحید بن کعب بن عامر بن کلاب پدر امالبنین است او مردی شجاع و دلیر و راستگو بود که شجاعت از صفات ویژه اوست. وی از اسوههای شرافت در میان عرب به شمار میرفت و در بخشش، مهماننوازی، دلاورى و رادمردى و منطق قوی مشهور بود.
مادرش، ثمامه (لیلی) دختر سهیل بن عامر بن جعفر بن کلاب است که در تربیت فرزندان کوشا بوده و تاریخ از وی چهره درخشانی را به تصویر کشیده است. بینش عمیق، دوستی با اهلبیت و دوستی با فرزندان در کنار وظیفه مهم مادری و چنان معلمی دلسوز آموختن باورهای اعتقادی و مسائل مربوط به همسرداری و آداب معاشرت با دیگران ازجمله ویژگیهای خاص این بانو است.
تاریخ تولد امالبنین
در مورد تاریخ دقیق ولادت حضرت امالبنین اطلاعی در دست نیست و تاریخنگارانْ سال ولادت او را ثبت نکردهاند، ولی یادآور شدهاند که تولد پسر بزرگ ایشان، حضرت ابوالفضل (علیهالسلام)، در سال 26 ق اتفاق افتاده است. برخی از تاریخنگاران زمان ولادت ایشان را در حدود پنج سال پس از هجرت (در حوالی کوفه) تخمین میزنند.
ازدواج
ده سال پس از رحلت حضرت رسول (صلیالله علیه و اله) و حضرت فاطمه (سلامالله علیها)، بنابر وصیت خود حضرت فاطمه وقتی علی (علیهالسلام) همسر دیگری اختیار کرد.
علی بن ابیطالب (علیهالسلام) آنگاهکه قصد ازدواج دارد به برادر خویش، عقیل بن ابیطالب که در علم «انساب» معروف بود و ذهن و سینهاش گنجینهای از اسرار خاندان گوناگون عرب بوده میفرماید: «زنی را برای من اختیار کن که از نسل دلیرمردان عرب باشد تا با او ازدواج کنم و او برایم پسری شجاع و سوارکار به دنیا آورد.» عقیل، بانو امالبنین از خاندان بنی کلاب را که در شجاعت بیمانند بود، براى حضرت انتخاب کرد؛ در پاسخ برادر گفت: «با امالبنین کلابیه ازدواج کن زیرا در عرب شجاعتر از پدران و خاندان وی نیست.» عقیل همچنین از دیگر خصوصیات بارز خاندان بنی کلاب میگوید و امام این انتخاب را پسندید و عقیل را به خواستگارى نزد پدر امالبنین فرستاد.
مراسم خواستگاری از امالبنین
حضرت علی (علیهالسلام) پسازاینکه فاطمه کلابیه را تائید کرد و پسندید عقیل برادرش را برای خواستگاری به نزد پدر فاطمه فرستاد. حزام که بسیار میهماندوست بود پذیرایی کاملی از او کرده و با احترام فراوان به او خیرمقدم گفته و در مقابل وی قربانی کرد. روز چهارم باادب و احترام از علت ورود وی جویا شدند و عقیل گفت: به خواستگاری دخترت فاطمه آمدهام، برای پیشوای دین و بزرگ اوصیا و امیر مؤمنان علی بن ابیطالب. حزام که هرگز پیشبینی چنین پیشنهادی را نمیکرد، حیرتزده ماند. باکمال صداقت و راستگویی گفت: بهبه چه نسب شریفی و چه خاندان با مجد و عظمتی! اما ای عقیل «شایسته امیرالمؤمنین یک زن بادیهنشین بافرهنگ ابتدایی بادیهنشینان نیست. او با یک زن که فرهنگ بالاتری دارد باید ازدواج کند و این دو فرهنگ باهم فرق دارند.» عقیل پس از شنیدن سخنان وی گفت: امیرالمؤمنین ازآنچه تو میگویی خبر دارد و با این اوصاف میل به ازدواج با او دارد. پدر امالبنین که نمیدانست چه بگوید از عقیل مهلت خواست تا از مادر دختر، ثمامه بنت سهیل و خود دختر سؤال کند و به او گفت: "زنان بیشتر از روحیات و حالات دخترانشان آگاه هستند و مصلحت آنها را بیشتر میدانند ".
وقتی پدر امالبنین به نزد همسر و دخترش برگشت دید همسرش موهای امالبنین را شانه میزند و او از خوابی که شب گذشته دیده بود برای مادر سخن میگوید... "مادر خواب دیدم که در باغ سرسبز و پردرختی نشستهام. نهرهای روان و میوههای فراوان در آنجا وجود داشت. ماه و ستارگان میدرخشیدند و من به آنها چشم دوخته بودم و درباره عظمت آفرینش و مخلوقات خدا فکر میکردم... در این افکار غرق بودم که ماه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نوری از آن ساطع میشد که چشمها را خیره میکرد. در حال تعجب و تحیر بودم که سه ستاره نورانی دیگر هم در دامنم دیدم. نور آنها نیز مرا مبهوت کرده بود. هنوز در حیرت و تعجب بودم که هاتفی ندا داد و مرا با اسم خطاب کرد من صدایش را میشنیدم ولی او را نمیدیدم گفت:
بشراکِ فاطمةُ بسادة الغُرَر ثلاثة انجم و الزاهر القمر
ابوهم سید فی الخلق قاطبة بعد الرسول کذا قد جاء فی الخبر
"فاطمه مژده باد تو را به سیادت و نورانیت. به ماه نورانی و سه ستاره درخشان پدرشان سید و سرور همه انسانهاست بعد از پیامبر گرامی و اینگونه در خبر آمده است ".
عقیل با اجازه از امالبنین عقد بین این دو بزرگوار را اجرا کرد با مهریهای که سنت رسولالله (صلیالله علیه و اله) بود و برای دختران و همسران خود معین کرده بود و آن 500 درهم بود درحالیکه پدر او میگفت:
" او هدیهای است از سوی ما به پسرعموی رسول خدا و ما طمع به مال و ثروت او ندوختهایم."
تاریخ ازدواج امالبنین با حضرت علی (علیهالسلام)
علی (علیهالسلام) با امالبنین بعد از شهادت حضرت زهرا (سلامالله علیها) ازدواج نمود. سالی که امالبنین به همسری امام علی برگزیده شد بهطور دقیق معلوم نیست ولی تاریخ نویسان با توجه به اختلافنظر در سن حضرت عباس (علیهالسلام) که در زمان شهادت 32 تا 39 ساله نوشتهاند و میلاد آن حضرت را در سال 24 یا 26 هجری قید کردهاند. معتقدند ازدواج امالبنین به تحقیق قبل از سال 23 هجری واقعشده است؛ برخی معتقدند از تاریخ ازدواج فاطمه، امالبنین تا زمان تولد حضرت عباس (علیهالسلام) 10 سال فاصله شده و اگر این قول درست باشد، تاریخ این ازدواج فرخنده سال 13 یا 16 هجری بوده است. برخی از تاریخ نویسان نوشتهاند ابوالفضل العباس (علیهالسلام) در جنگ صفین حضورداشته و در آن زمان 15 تا 17 ساله بوده است. اگر این قول درست باشد چون پیکار اصلی صفین در ماه صفر سال 37 هجری اتفاق افتاده، بنابراین تولد آن حضرت در سال ازدواج علی (علیهالسلام) با امالبنین صحیح به نظر نمیرسد و محتمل است سال 12 هجری این وصلت میمون به وقوع پیوسته است.
ورود امالبنین به خانه علی
فاطمه کلابیه سراسر نجابت و پاکی و خلوص بود. هنگامیکه میخواست پا به خانه علی بگذارد گفت تا دختر بزرگ فاطمه (سلامالله علیها) اجازه نفرمایند وارد خانه نمیشوم این نهایت ادب او را به خاندان امامت میرساند؛ روز اولی که امالبنین (علیهالسلام) پا در خانه علی (علیهالسلام) گذاشت، حسن و حسین (علیهماالسلام) مریض بوده و در بستر افتاده بودند. عروس تازه ابوطالب، بهمحض آنکه وارد خانه شد، خود را به بالین آن دو عزیز عالم وجود رسانید و همچون مادری مهربان به دلجویی و پرستاری آنان پرداخت و همواره میگفت من کنیز فرزندان فاطمه هستم.
از فاطمه تا امالبنین
فاطمه کلابیه، بعد از گذشت مدت کوتاهی از زندگی مشترک با علی علیهالسلام، به امیرالمؤمنین پیشنهاد کرد که بهجای «فاطمه» که اسم اصلی وی بوده، او را امالبنین صدا زند تا فرزندان حضرت زهرا (علیهالسلام) از ذکر نام اصلی او توسط پدرشان، به یاد مادر خویش، فاطمه زهرا (علیهالسلام) نیفتند و خاطرات تلخ گذشته، در ذهن آنها تداعی نگردد و رنج بیمادری آنها را آزار ندهد.
ثمره ازدواج امالبنین با حضرت علی (علیهالسلام)
ثمره ازدواج حضرت علی با او، چهار پسر رشید بود به نامهای: عباس، عبدالله، جعفر و عثمان؛ فرزندان امالبنین همگی در کربلا به شهادت رسیدند و نسل ایشان از طریق عبیدالله فرزند حضرت ابوالفضل علیه اسلام ادامه یافت.
میلاد فرزند شجاعت
نخستین فرزند پاک بانو امالبنین، علمدار کربلا ابوالفضل العباس (علیهالسلام) بود؛ برخى از محققان معتقدند که حضرت ابوالفضل العباس (علیهالسلام) در روز چهارم شعبان سال 26 هجرى دیده به جهان گشود. هنگامىکه مژده ولادت عباس به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) داده شد، به خانه شتافت او را در برگرفت و مراسم شرعى تولد را درباره او اجرا کرد. در روز هفتم تولّدش طبق رسم و سنّت اسلامی گوسفندی را بهعنوان عقیقه ذبح کردند و گوشت آن را به فقرا صدقه دادند، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) او را عباس (دژم: شیر بیشه) نامید.
سفارش به دفاع از امام
هنگامیکه امام حسین (علیهالسلام) آهنگ ترک مدینه و تشرف برای حج و به دنبال آنْ هجرت بهسوی عراق کرد، امالبنین علیهالسلام به همراهان امام حسین علیهالسلام چنین سفارش میکرد: "چشم و دل مولایم امام حسین (علیهالسلام) و فرمانبردار اوباشید " مورخان مینویسند: پس از واقعه کربلا بشیر در مدینه امالبنین را ملاقات میکند تا خبر شهادت فرزندانش را به او بدهد. امالبنین پس از دیدن وی که فرستاده امام سجاد علیهالسلام بود میگوید:"ای بشیر! از امام حسین (علیهالسلام) چه خبرداری؟ بشیر گفت: خدا به تو صبر دهد که عباس تو کشته گردید. امالبنین فرمود: از حسین (علیهالسلام) مرا خبرده!" بشیر خبر شهادت بقیه فرزندان او را هم اعلام کرد، ولی امالبنین پیوسته از امام حسین (علیهالسلام) خبر میگرفت و با صبر و بصیرتی بینظیر میگوید:
" یا بشیر اَخْبِرْنِی عَنْ اَبِی عَبْدِاللّه (علیه السلام) أولادی وَمَن تَحتَ الخَضراء کُلُّهُم فداءُ لأبی عَبدِاللهِ الحُسین "
ای بشیر خبر از (امام من) اباعبدالله الحسین بده فرزندان من و همه آنچه زیر این آسمان مینایی است فدای اباعبدالله (علیه السلام) باد. چون بشیر خبر شهادت امام حسین (علیهالسلام) را به آن حضرت داد، صیحه ای کشید و گفت: "قَدْ قَطَّعتَ نِیاطَ قَلبی؛ ای بشیر! رگ قلبم را پاره کردی و سپس صدا به ناله و شیون بلند کرد "؛ اما فقدان فرزندانش او را متأثر و ناراحت کرده بود، چنانکه وقتی حضرت زینب (سلامالله علیها) سپر خونین حضرت عباس را بهعنوان یادگاری به امالبنین نشان داد، وی تا آن رادید چنان دلش سوخت که نتوانست تحمل کند و بیهوش بر زمین افتاد.
وقتی خبر شهادت فرزندانش به او رسید، سرشک اشک از دیده فروریخت و باروحیهای قوی در اشعاری گفت: " ای کسی که فرزند رشیدم عباس را دیدی که همانند پدرش بر دشمنان تاخت، فرزندان علی (علیه السلام) همه شیران بیشه شجاعتاند. شنیدهام بر سر عباس عمود آهنین زدند، درحالیکه دستهایش را قطع کرده بودند؛ اگر دست در بدن پسرم بود، چه کسی میتوانست نزد او آید و با او بجنگد؟"
امالبنین، پاسدار خاطره عاشورا
از ویژگیهای بسیار مهم امالبنین، توجه به زمان و مسائل مربوط به آن است. وی پس از واقعه عاشورا، از مرثیهخوانی و نوحهسرایی استفاده کرده تا ندای مظلومیت کربلاییان را به گوش نسلهای آینده برساند. ایشان هرروز به همراه پسرِ حضرت عباس (علیه السلام)، عبیدالله که همراه مادرش در کربلا حضور داشت و سند زندهای برای بیان وقایع عاشورا بود، به بقیع میرفت و نوحه میخواند و شور و غوغایی بپا میکرد. مردم مدینه اطراف او گرد میآمدند و با او هم ناله میشدند. حتی مروان بن حکم حاکم وقت مدینه نیز در میان ایشان بود و گریه میکرد.
امام باقر (علیه السلام) میفرماید: آن حضرت به بقیع میرفت و آنقدر جانسوز مرثیه میخواند که مروان با آن قساوت قلب گریه میکرد.
عروج عرشی و غروب مادر مهتاب
او، بعد از زینب کبری (علیهالسلام) دار فانی را وداع گفت، ولی تاریخنگاران سال ارتحال او را متفاوت نگاشتهاند، بهطوریکه عدهای آن را سال 70 هجری قمری بیان کردهاند و عده دیگری تاریخ وفات آن مادر فداکار را، سیزدهم جمادیالثانی سال 64 هجری قمری دانستهاند که نظر دوم از شهرت بیشتری برخوردار است. او در قبرستان بقیع در کنار سبط رسول خدا، امام حسن (علیه السلام) و فاطمه بنت اسد و دیگر چهرههای درخشان شریعت محمدی (صلیالله علیه و اله) به خاک سپرده شد. اگرچه جسم او در خاک است اما روح بلند او و صفات کریمه و عظیمِ وی نام او را به بلندای آفتاب زنده نگاه داشته است و در پرتو صفات این بانوی فاضله انسانهایی تربیتشدهاند که در تاریخ ماندگار خواهد بود.
سيدي هل قبلت هذه الهدية؟ هل ما قلته أشبع قلبك؟
انتهای مطلب// ا.م