تاریخ و اندیشه
زندگینامه شاه تهماسب اول؛ پادشاه صفوی
شاه تهماسب اول صفوی (۹۱۹ق-۹۸۱ق) فرزند شاه اسماعیل اول (مؤسس صفویه) است. او با ۵۴ سال سلطنت، طولانیترین مدت حکومت را در بین شاهان صفوی داشت. مذهب شیعه در زمان شاه اسماعیل مذهب رسمی ایران اعلام شد ولی استقرار و گسترش آن در دوران شاه تهماسب اتفاق افتاد. تشکیل نهاد روحانیت شیعی از دوره تهماسب آغاز و پس از ورود محقق ثانی به ایران دودمانهای روحانی از علمای مهاجر و فرزندانشان در ایران تشکیل شد.
صلح آماسیه میان شاه تهماسب و سلطان سلیمان باعث شد که برای مدت ۲۰ سال میان ایران و عثمانی صلح برقرار باشد. در زمان او پایتخت ایران از تبریز به قزوین منتقل شد.
زندگینامه
تهماسب اول در سال ۹۱۹ ه.ق به دنیا آمد. وی در یک سالگی به دستور پدرش شاه اسماعیل به هرات انتقال یافت و خراسان تا رود آموری اصطلاحا به او تعلق گرفت و دیو سلطان رملو حاکم بلخ به للگی (سرپرستی) او انتخاب شد. وی ده ساله بود که به سلطنت رسید و از سال ۹۳۰ تا ۹۸۴ ه.ق به مدت ۵۴ سال سلطنت کرد که طولانیترین ایام سلطنت در دوران صفوی محسوب میشود.
با اینکه شاه اسماعیل مؤسس سلسله صفویه است، اما ثبات حکومت صفویه در دوران طولانی حکومت شاه تهماسب بود. نیمه اول سلطنت او بیشتر در رفع نفاق و چند دستگی میان سران قزل باش و اداره جنگ در سرحدات شرقی و غربی مملکت گذشت.
شاه تهماسب در پنجاه و چهارمین سال سلطنت خود در ۱۵ ماه صفر سال ۹۸۴ ه.ق در قزوین از دنیا رفت و پس از چندی جسد او را در مشهد دفن کردند. شاه تهماسب نشان میداد که مردی دیندار و پایبند به تکالیف و فرایض دینی است. اگر چه مذهب شیعه در زمان پدر او مذهب رسمی شد، ولی استقرار و گسترش آن در دوره شاه تهماسب انجام گرفت.
وقایع مهم دوران سلطنت
از همان آغاز زمامداری تهماسب، دشمنان سرسخت دولت صفوی یعنی ازبکان و عثمانیان حملات خود را به ایران آغاز کردند. عبیدالله خان ازبک و امرای دیگر او به طور مداوم خراسان را مورد تاخت و تاز و کشتار قرار میدادند. سرانجام در جنگ بزرگ ” جام” در سال ۹۳۵ ه.ق با شکستی که تهماسب به عبیدالله وارد کرد، برای مدتی خراسان از حملات ازبکان درامان ماند. در جبهه غربی، شاه تهماسب با دشمن بزرگی همچون سلطان سلیمان قانونی مواجه بود. سلطان عثمانی وارث سرزمینهای وسیعی بود که پدرش در اروپا و آسیای غربی و شمال افریقا به دست اورده بود. البته خود او هم مرتبا بر دامنه این تصرفات میافزود.
فرار اولامه سلطان تکلو از سران معتبر قزلباش به عثمانی و پناهنده شدن القاص میرزا برادر شاه تهماسب به سلطان سلیمان و نیز تحریکاتی که در استانبول علیه ایران انجام دادند، آتش جنگ میان دولت صفوی و حکومت عثمانی را دامن زد.
سپاهیان عثمانی چندین بار به مناطق غربی متصرفات صفوی و آذربایجان حمله کردند. با توجه به تعداد بسیار کمتر سپاهیان صفوی، آنها چارهای جز استفاده از نبرد دفاعی نداشتند. شاه تهماسب نیز با استفاده از تاکتیک امحای منابع حداکثر بهرهبرداری را میکرد. پیشرفت آنان را مانع میگردید، به نحوی که لشکرکشیها به نتایجی که منظور نظر سلطان عثمانی بود، منجر نشد. حتی در بعضی از جبههها مانند قفقاز متحمل شکست شدند. اسماعیل میرزا فرزند شاه تهماسب در سال ۹۵۸ ه.ق با فتح ارزنه الروم و کردستان و ارمنستان، مناطقی را که به اطاعت سلطان عثمانی درآمده بود، مجدد به حاکمیت صفویه اضافه کرد.
صلح آماسیه
پیمان آماسیه نام پیمانی است که بین شاه تهماسب صفوی و سلطان سلیمان اول در سال ۸۸۴ شمسی (۹۶۲ قمری / ۱۵۵۵م) در شهر آماسیه (شهری در شمال آناتولی و در ترکیه امروزی) بسته شد. این پیمان با مشخص کردن مرز ایران و عثمانی پایانی بر جنگهای دراز مدت دو کشوربود. این پیمان ۲۰ سال آرامش را بین دو کشور به ارمغان آورد. متن نامۀ شاه تهماسب ممهور به مهروی به شمارۀ ۸۹۶۸ در آرشیو کتابخانۀ توپقاپی نگهداری میشود.
به موجب این قرارداد ایالتهای آذربایجان، ارمنستان شرقی و گرجستان شرقی در اختیار دولت ایران قرار گرفت و گرجستان غربی، ارمنستان غربی و کشور عراق به دولت عثمانی واگذار شد. همچنین سلطان عثمانی موافقت کرد که با پیروان مذهب شیعه با مدارا رفتار کند و از زوار ایرانی که عازم مکه و مدینه هستند، حمایت کند . به علاوه به فرماندهان مرزی نیز تأکید شود تا از صدور هرگونه دستوری که موجب منازعات مرزی شود، خودداری کنند.
استقرار در پایتخت
با آرامشی که از طریق صلح آماسیه در کشور ایجاد شد، شاه تهماسب به مدت بیست سال از قزوین بیرون نرفت و در این مدت سرگرم بهرهبرداری از ثبات و فراغتی که به وجود آمده بود، گردید. طبع مالدوست و زراندوزی وی به گونهای بود که چهارده سال پایان سلطنت، حقوق لشکریان را نپرداخت و طبیعی بود که سپاهیان از فشار بر مردم ارتزاق میکردند که همین امر باعث نارضایتی مردم و سبب شورشهایی در گیلان به رهبری سید حسین در سال ۹۷۹ ه.ق و شورش تبریز در سال ۹۸۱ ه.ش شد که نهایتا هر دو شورش سرکوب شدند؛ اما بذرهای بحران و شورش در دورههای بعد از سلطنت وی خود را نمایان ساخت و دوازده سال طول کشید تا پس از یک دوره بیثباتی بعد از مرگ تهماسب، سلطنت صفوی استقرار و قدرت خود را باز یابد.
انتقال پایتخت
شاه تهماسب به علت نزدیکی تبریز به مرزهای عثمانی و آسیبپذیری این شهر و دوری تبریز از خراسان که همواره مورد هجوم ازبکان قرار میگرفت، در سال ۹۶۵ ه.ق پایتخت خود را به قزوین منتقل کرد. از این تاریخ تا سال ۱۰۰۶ ه.ق (که شاه عباس اول، اصفهان را به پایتختی انتخاب کرد) شهر قزوین پایتخت صفویه بود.
پناهندگی همسایگان به ایران
از وقایع عمده دوران شاه تهماسب پناهندگی همایون پادشاه هند و بایزید شاهزاده عثمانی بود که هردو رویداد تأثیر زیادی در روابط ایران با هند و عثمانی داشت. در سال ۹۵۰ ه.ق همایون پادشاه هند به علت اختلافاتی که بین او و شیرخان افغانی رخ داده بود، بر اثر نفاق برادرانش ناگزیر هند را ترک کرد و با کسان نزدیک خود به شاه تهماسب پناهنده شد. شاه تهماسب مقدم مهمان خود را گرامی داشت و فرمان داد او را با احترام تا پایتخت همراهی کنند. همایون بعد از مدتی اقامت در ایران با نیرویی که پادشاه صفوی در اختیار او گذاشت، به هند بازگشت و سلطنت از دست رفته خود را به دست آورد. این واقعه چنان تاثیر خوبی در روابط ایران و هند باقی گذاشت که تا انقراض صفویان به استثنای مواردی چند که اختلافاتی بین طرفین در مسایل مرزی به ویژه قندهار پیش آمد، ادامه یافت.
در سال ۹۶۷ ه.ق بایزید به علت پارهای اختلافات که با پدرش سلطان سلیمان و برادرش سلیم پیدا کرده بود، با ده هزار سرباز مسلح از آناتولی وارد ایران شد و از شاه تهماسب تقاضای پناهندگی کرد. شاه تهماسب او را گرامی داشته و دستور داد او و نزدیکانش را در کاخ مناسبی جای دهند. سلطان عثمانی که از آمدن بایزید به ایران اطلاع یافت، با ارسال نامههای مکرر به صورت احترام یا حتی گاه تهدید، استراد بایزید را از شاه تهماسب تقاضا کرد. وساطتها و تقاضاهای شاه نیز برای عفو شاهزاده عثمانی به هیچ وجه مؤثر واقع نشد. سرانجام سلطان صفوی برای جلوگیری از تهاجم عثمانی و شعلهور شدن جنگهایی که به موجب صلح آماسیه متوقف شده بود، بایزید و فرزندان او را تسلیم مأموران عثمانی کرد. متعاقب آن در سال ۹۶۹ ه.ق صلحی بین طرفین منعقد گردید و جنگهای غرب کشور برای مدتی نسبتا طولانی خاموش شد.
مهاجرت علما به ایران
مقارن با آغاز دوران سلطنت صفویان، مراکز فقهی و روحانی شیعی در خارج از ایران و سرزمینهای عربی به ویژه جبل عامل قرار داشت. با استقرار سلطنت صفوی در دوره تهماسب، سیل مهاجرت عالمان و فقیهان شیعی از این مراکز به سوی ایران جاری شد. گرچه در زمان شاه اسماعیل اول کسانی چون شیخ زین الدین علی و سید نعمت الله حلی و حتی یک بار محقق کرکی به ایران آمده بودند؛ اما آن مهاجرتها کوتاهمدت، منقطع و ناپایدار بود. بنابراین باید گفت تشکیل و استمرار نهاد روحانیت شیعی از دوره تهماسب آغاز میگردد، خصوصا پس از ورود محقق ثانی که به ایران وارد شدند، دودمانهای روحانی از این مهاجرین و فرزندانشان در ایران تشکیل شده و مناصب مختلفی در ایران را از قبیل شیخ الاسلامی، امامت، قضاوت، صدارت تا وزارت را به دست آوردند که تا اواخر دوره صفویه تداوم یافت. این سلسله خاندانهای روحانی که علاوه بر ارتباط نسبی و سببی از نظر آموزشی و علمی نیز به یکدیگر پیوند میخوردهاند، تا اواسط دوره صفویه سیمایی عربی به هیأت روحانیت ایران بخشید؛ اما بهتدریج که نسل جدیدی از عالمان و فقیهان شیعی ایرانی پرورش یافت، عنصر ایرانی در فقاهت و روحانیت شیهی وجه غالب یافت. از معروفترین عالمانی که در دوره شاه تهماسب به ایران مهاجرت کردند شیخ علی بن عبد العالی کرکی معروف به محقق ثانی، شیخ علی منشار، شیخ حسین بن عبدالصمد حارثی و فرزندش شیخ بهایی میباشند.
شاه تهماسب با شخصیت و سیاست مذهبیای که داشت، میکوشید تا روابط گرم و بسیار نزدیکی با علما برقرار کند. به طوری که علما و روحانیون همیشه در مجلس وی حاضر بودند و شاه تهماسب در هیچ امری بدون فتوا و مسأله عمل نمیکرد و در هر کاری ابتدا حکم شرعی آن را از علما میپرسید.
انتهای مطلب