امیر محمدی در یادداشتی برای پایگاه خبری تلنگر نوشت: آنچه سه ماه گذشته رخ داد؛ اعتراضاتی عمیق است که حاکمیت انتظار آن را نداشته و به نظر حقیر امکان بازگشت به گذشته وجود نخواهد داشت؛ مردم هم رفتاری نشان دادند که ناشی از خشم آنها است.
اعتراضات این سه ماهه از دل جامعه بلند شده است ولی نظام متوجه این موضوع نیست؛ چرا که معتقدم نظام اهمیتی به جامعه نمیدهد و یا آنقدر به بیرون از مرزها توجه کردند که جامعه فراموش شده است. خطر جایی ایجاد میشود که دیگرانی که سکوت کردند یا حمایت غیرعملی میکنند به این دسته اضافه شوند.
حکومت متاسفانه دوست ندارد واقعیتها را ببیند و نظرسنجیها منتشر شود؛ در مقابل هم گروهی داریم که برایش اهمیت ندارد به یک گروه فحاش تبدیل شود و علنا به افراد و اشخاص توهین کند.
امروز در دانشگاه، سیاست و موارد مشابه میبینیم که حضور به حداقل رسیده است و نمونه بازر آن انتخابات 1400 است. مردم انتظار دارند وقتی از ساز و کار قانونی نظیرانتخابات استفاده میکنند اتفاقاتی برایشان بیفتد که ملموس باشد و حداقل در حوزه اقتصادی و اجتماعی رشدی ببینند؛ این دو حوزه به بنبست رسیده است.
در طول این سالها رشد اقتصادی کشور صفر و یا نزدیک به صفر است، 35 درصد سرانه درآمد ملی کم شده است، تورم رشد عجیبی داشته، چشم انداز خارجی نداریم و عملا جوانان امیدی به آینده وجود ندارند.
حکومت- حکومت به معنای حاکمیت- نیز فکر میکرد با یکدستی میتواند مشکلات کشور را حل کند اما این اتفاق نیافتاده است؛ باید بررسی کرد که چگونه از یک انتخابات با مشارکت حداکثری به انتخاباتی با کمترین میزان مشارکت رسیدیم.
به نظر بنده حاکمیت، جامعه خود را نشناخته است و رفتارهایی که انجام میدهد، مردم را این سمت سوق میدهد که حکومت به دنبال تغییر نیست و چیزی عوض نخواهد شد. حاکمیت باید به خواست مردم احترام بگذارد.
از مشکلات اصلی کشور که به روزهای کنونی ما را رسانده است؛ این است که حاکمیت از خواست مردم فاصله گرفته؛ خواست مردم باید کشف و بر اساس آن تصمیمگیری کرد؛ در حقیقت حاکمیت باید بازتاب جامعه باشد. در واقع باید قبل از اینکه به بحران برسیم گرهها را باز کنیم قبل از آنکه حاکمیت مجبور به تغییر شود.
این فرصت برای حاکمیت هنوز وجود دارد که با ایجاد تغییرات، بازگشت به مردم و احترام به خواست آنها؛ هر چه که میخواهند را بپذیرد و بر اساس قانون اساسی عمل کند.
در انتخاباتها که نگاه کنیم میبینیم که کاندیداها نماینده همه اقشار مردم نیستند؛ وقتی اکثریت جامعه نامزد داشته باشند و رسانه آزاد باشد؛ مشکلات کشور در این حوزه حل میشود.
در کنار این مهم ساختار حاکمیتی باید پویایی لازم را داشته باشد و قبل از آنکه موضوعی به بحران تبدیل شود به دنبال راه حل آن باشد.ساختار حاکمیتی ما همیشه تحت فشار بدترین تصمیمات را میگیرد. دلیل تصمیم غلت نیز این است که حاکمیت نه خواست عمومی را میشناسد و نه به آن احترام میگذارد. در واقع شناختی از جامعه ندارد چرا که امروز جوانانی را کف خیابان میبیند که نه خواستشان را میداند، نه حرفشان را میفهمد و نه آنها حرف او را میفهمند. جملهای از یکی از بازپرسان شنیدم که گفته بود " سختترین دوران کاریم همین چند ماه بوده؛ چرا که نه من میفهمیدم آنها چه میگویند، نه آنها میفهمیدند من حرفم چیست! "
برای حل مشکلات کشور باید به خواست مردم بازگشت؛ برای این کار لازم است رادیو و تلوزیون آزادانه رفتار کنند، رد صلاحیتهای غیر اصولی برداشته شود و استقلال قضایی را به رسمیت بشناسیم.
راه حل مشکلات گفتگو نخبگان جامعه است؛ چطور میشود که 40 سال مسئله حجاب در کشور لاینحل مانده باشد؛ آزادی بیان و رفتار باید ایجاد گردد و به نظر عمومی باید احترام گذاشته شود، با حل این مسائل میتوانیم به گفتمان راه حل برسیم.
ما نسبت به چند سال گذشته از نظر آزادیهای اجتماعی و نحوه برخورد با آن نزول داشتیم؛ درست است که در حوزه آزادی رسانه، قضایی، دانشگاهها و حجاب رشدهایی داشتیم اما متناسب با خواست امروز جامعه نیست.
وقتی ما به دنبال اصلاح ساختار نباشیم با صحنههایی نظیر چند ماه گذشته مواجه میشویم، عدم زیرکی و انعطاف حکومت باعث میشود که با برداشتن چند روسری و آتش زدن و حتی به دلیل بازداشت و فوت یک نفر- که در جای خود بسیار مهم است- کشور به آشوب کشیده شود. در حقیقت باید حکومت نظم اجتماعی ایجاد کند. قانون اساسی اعتبارش را از مردم میگیرد و این مهم نمیتواند بیاهمیت باشد.
امروز نیاز نیست رفراندوم برگزار کنیم؛ واقعیت این است که اگر افراد و نهادهای مختلف تعریف شده در قانون اساسی به اختیاراتشان در قانون اساسی بازگردند و کنترل شود که در آن محدود بمانند کشور با سرعت زیادی به سمت حل مشکلاتش خواهد رفت.
ما باید چشمانمان را باز کنیم؛ نباید این حجم فساد که در حال وقوع است نادیده گرفته شود؛ مسئله امروز ما این است که جوانان ما مشکلاتشان چیست؟ کار دارند یا خیر؟ منزلی برای سکونت دارند یا خیر؟ برنامه حکومت برای کنترل و فقرزدایی چیست؟ باید به مسئله خود برگردیم؛ مسئله ما حل مشکلات داخلی است.
در خیلی از موارد گرهها آنقدر بزرگ نیست؛ واقعا میشود با مذاکره و حلوفصل مشکلات، حقآبه هیرمند را گرفت و رضایت عمومی مردم در سیستان و بلوچستان را به دست آورد. میشود شغل ایجاد کرد و امید داد. حکومت اگر مسیر را روشن کند مردم خودشان باقی ماجرا را درست میکنند.
از سال 84 تا سال 92 بالای 800 میلیارد دلار فروش نفت داشتم ولی 140 هزار شغل ایجاد نشده است؛ در طی تمام برنامههای توسعه یک بار نتوانستیم به رشد پایدار مد نظر برنامه برسیم؛ یک بار هم محض رضای خدا بررسی نشده است که چرا به اهداف برنامه نرسیدیم!
پردههای بین حکومت و مردم از بین رفته است؛ امروز معتقدم که اکثریت مردم با تغییر حاکمیت یا به به عبارتی برندازی همراهی نخواهند کرد؛ چرا که هنوز به این نتیجه نرسیدهاند که راه دیگری نیست.
حکومت باید اراده خود برای اصلاحات را نشان دهد به طوری که بخش زیادی از کنشگران اجتماعی و سیاسی و حتی اقتصادی از آن حمایت کنند تا کشور به سمت وضعیت روشن برود که منافع کشور و مردم تامین شود.
باید چشماندازی ارائه کرد و برنامههای کشور برای اصلاحات تعریف شود. سیاست داخلی و اقتصاد باید توامان به سمت اصلاح برود چرا که بدون این دو محور هیچ چیز دیگری اگر حل هم شود، پایدار نیست!
در حوزه چشم انداز باید کاملا ترسیم شود که مبنای تصمیمگیری در کشور چیست؟ این محور باید به سمت خواست عمومی برود و نظرات مردم را تامین کند. اگر چشم انداز ایجاد شده؛ آیندهای برای مردم ترسیم کند تا بتوانند برنامهریزی پایدار داشته باشند مطمئنا به نتیجه خواهد رسید.
در آخر شما را به خواندن معیارهای حاکمان از نگاه امیر مومنان علی (ع) دعوت میکنم که میفرمایند: " بزرگترین حقى که خداوند تعالى از آن حقوق واجب گردانیده، حق والى است بر رعیت و حق رعیت است بر والى. این فریضه اى است که خدا اداى آن را بر هر یک از دو طرف مقرر داشته و آن را سبب الفت میان ایشان و عزت و ارجمندى دین ایشان قرار داده است. پس رعیت اصلاح نپذیرد مگر آنکه والیان اصلاح پذیرند و والیان به صلاح نیایند، مگر به راستى و درستى رعیت.
زمانى که رعیت حق خود را نسبت به والى بگزارد و والى نیز حق خود را نسبت به رعیت ادا نماید، حق در میان آنها عزت یابد و پایه هاى دینشان استوارى گیرد و نشانه هاى عدالت برپا گردد و سنتهاى پیامبر (ص) در مسیر خود افتد و اجرا گردد و در پى آن روزگار به صلاح آید و امید به بقاى دولت قوت گیرد و دشمنان مأیوس گردند؛ و اگر رعیت بر والى خود چیره گردد یا والى بر رعیت ستم روا دارد، در این هنگام، میان آنها اختلاف کلمه پدید آید و نشانه هاى جور پدیدار آید و تباهکارى در دین بسیار شود و عمل به سنتها متروک ماند و به هوا و هوس کار کنند و احکام اجرا نگردد و دردها و بیماریهاى مردم افزون شود؛ و کسی از پایمال شدن حق بزرگ و رواج امور باطل بیمى به دل راه ندهد. در این هنگام نیکان به خوارى افتند و بدان عزت یابند و بازخواستهاى خداوند از بندگان بسیار گردد. "