تاریخ و اندیشه

زندگینامه میرزا آقا خان نوری | ۲۸ اسفند سالروز مرگ این جاسوس اجنبی

به گزارش تلنگر؛ میرزا نصرالله خان نوری (بعداً معروف به میرزا آقا خان و ملقب به اعتمادالدوله) در سال ۱۱۸۶ ش در نور مازندران متولد شد. پدرش «میرزا اسدالله» از اهالی نور مازندران و خاندان خواجه نوری و جزو اولین کسانی بود که به هنگام جمع‌آوری سپاه توسط «آقامحمدخان» در مازندران به وی پیوست و راه رشد و ترقی را پیمود تا به منصب «لشکر نویسی باشی» (وزیر لشکر) رسید. هنگامی که «میرزا اسدالله خان» از دنیا رفت، چند تن از فرزندان او در خدمت فتحعلی شاه مشغول انجام وظیفه بودند، کوچکترین آن‌ها میرزا آقاخان بود. گر چه وی نوجوانی بیش نبود؛ اما به سبب جوهر ذاتی و فطری، ارشد و بالاتر از سایرین بود. وی در دربار قاجار «عارض سپاه» و «لشکر نویس» درگاه گردید و بعداز چندی به منصب «وزارت لشکر» رسید.

تاریخ ایران پر است از شخصیت‌های کوچکی که با چرب زبانی و درک ساختار مریض کشور به قدرت رسیده و خود، ترویج دهندۀ فساد در کشور شده اند. یکی از برجسته ترینِ این چهره‌ها «میرزا آقا خان نوری» است. میرزا آقا خان که نماد یک سیاستمدار وابسته و فاسد است، دقیقا در زمانی به اوج قدرت رسید که امیرکبیر اصلاحات اقتصادی و سیاسی خود را آغاز کرده و توانسته بود تغییراتی بنیادین را در ساختار کشور به وجود آورد. با این حال، بعد از شهادت امیر و قدرت گرفتن میرزا آقا خان تمام آن اصلاحات و تغییرات بنیادین از بین رفت و ایران یک شبه تمام گام‌های مثبت به سمت مدنیت و توسعه را از یاد برد.

امروز ۲۸ اسفند ماه سالروز مرگ میرزا آقا خان نوری است. به همین مناسبت مروری داریم بر زندگی نامه، فعالیت‌های سیاسی و اقدامات این سیاستمدار مشهور عصر قاجار که در رکاب سه پادشاه قاجار بود و در طول چند دهه اقدامات مختلفی را به انجام رساند.

چرب زبانی که زبان صاحبان قدرت را بلد بود

میرزا آقا خان نوری در سال ۱۱۸۶ شمسی در شهرستان نور مازندران به دنیا آمد. پدرش میرزا اسدالله، یکی از اعضای متنفذ خاندان خواجه نوری بود که به رکاب آقامحمدخان قاجار درآمد و بعد از اتحاد با او و پیروزی بر زندیه به مقام و جاه رسید. میرزا اسدالله توانست به مقام لشکر نویسی (خزانه دار لشکر) و سپس وزارت لشکر برسد. به واسطه او، فرزندانش نیز وارد دستگاه حکومتی شدند. از بین پسران میرزا اسدالله، میرزا آقا خان بیش از سایرین توانست رشد کند. او به خوبی ساختار حکومت قاجار را می‌شناخت و می‌دانست چگونه با چاپلوسی و چرب زبانی مراتب قدرت را طی کند.

میرزا آقا خان روابط بسیار خوبی با فتحعلیشاه قاجار داشت. شاه قاجار به چرب زبانی‌های میرزا آقا خان که ذاتا طناز، اما بدگو و اهل سعایت و غیبت بود، علاقه داشت. خود میرزا آقا خان همواره از دوران فتحعلیشاه با مسرت و حسرت یاد می‌کرد و معتقد بود بهترین دوران عمرش در زمان حکومت فتحعلیشاه قاجار طی شده است. میرزا آقا خان در زمان فتحعلیشاه توانست منصب پدرش را به دست آورده و لشکر نویس و سپس وزیر لشکر شود. او به واسطه این شغل توانست به ثروت بسیار زیادی برسد و املاک و اموال زیادی کسب کند.

همچنین، میرزا آقا خان نوری توانست از طریق الله یار خان آصف الدوله به انگلیسی‌ها نزدیک شود و به یکی از مهره‌های اصلی آنان در ایران بدل گردد.

بازیچه‌های چرخ بازیگر/ از وزارت لشکر تا تبعید به کاشان و فرار از تبعیدگاه

اوضاع به کام میرزا آقا خان نوری بود تا اینکه فتحعلیشاه از دنیا رفت و نوه اش محمد شاه به قدرت رسید. میرزا آقا خان نوری نتوانست از طریق چرب زبانی به شاه جوان نزدیک شود چرا که او بیش از حد به حاج میرزا آقاسی، صدر اعظم جدیدش علاقه داشت و میرزا آقاسی هم اعتماد زیادی به آقا خان نداشت و سعی داشت او را از مناصب اصلی دولتی دور کند. با این حال، میرزا آقا خان توانست راه خود را به دربار باز کند. او به مهد علیا همسر محمد شاه نزدیک شد و از این طریق، توانست در دربار و اندرونی نفوذ یابد. همچنین، در این دوره رفت و آمد او به سفارت خانه انگلستان زیاد شد و از طریق جاسوسی توانست تابعیت این کشور را هم به دست آورد.

اقدامات میرزا آقا خان باعث ظنین شدن حاج میرزا آقاسی به او شد. او ماموری نزدیک سفارت خانه انگلیس گماشت. این مامور دید که میرزا اقا خان هر شب با لباسی مبدل به داخل سفارت می‌رود و بعد از چند ساعت مخفیانه از آنجا بیرون می‌آید. گزارش این اتفاق باعث خشم شدید محمد شاه شد. او میرزا آقا خان را از مقام وزارت لشکر عزل کرد و بعد از محکومیتش به ۲۰۰ ضربه شلاق، به کاشان تبعید نمود.

میرزا آقا خان در ابتدا گمان داشت که تقدیر به او پشت کرده و محکوم است که تا ابد در تبعیدگاه بپوسد، اما حوادث به سود او رقم خوردند. محمد شاه بر اثر بیماری نقرس در جوانی درگذشت و تهران بدون شاه شد. در مدتی کوتاه مهد علیا شخص اول مملکت گردید و از آنجا که میرزا آقا خان با او رابطه خوبی داشت از فرصت استفاده کرد و از تبعیدگاه گریخت و به تهران آمد. مخالفان او ابتدا قصد جانش را داشتند، اما او به سفارت خانه انگلستان پناه برد و در امان ماند.

بعد از ورود شاه جدید یعنی ناصرالدین شاه به پایتخت، امیرکبیر به عنوان نخست وزیر انتخاب شد. امیر ابتدا سعی کرد میرزا آقا خان را جلب کرده و مجددا به کاشان تبعید کند، اما هر بار انگلستان با این ادعا که میرزا آقا خان تبعیت این کشور را دارد مانع از این اقدام شد. حتی یک بار وزیر مختار بریتانیا با نامه مخصوص دربار انگلستان نزد امیر رفت و مانع از مجازات میرزا آقا خان گردید.

در همین زمان، میرزا آقا خان خود را به امیرکبیر نزدیک کرد و در سرکوب شورش نظامیان در تهران به او کمک نمود. این اتفاق و نظر مثبت شاه جوان و مهد علیا به میرزا آقا خان باعث شدند که امیرکبیر بزرگترین اشتباه سیاسی خود را مرتکب شده و میرزا آقا خان را به مقام دولتی برساند و لقب «اعتماد الدوله» را به او اعطاء کند.

میرزا آقا خان از این فرصت استفاده کرد و خود را به شاه جوان، ملکه مادر و سفیر انگلستان نزدیک کرد و از این طریق توانست در طول سه سال مقدمات عزل و مرگ امیرکبیر را فراهم کند. او شخصا نامه مربوط به مرگ امیرکبیر را نوشت و به دست یکی از زنان حرمسرا داد تا امضای شاه را بگیرد.

میرزا آقا خان و صدارت/ جاه طلب به آرزویش رسید

بعد از مرگ امیرکبیر، میرزا آقا خان نوری به آرزوی خود رسید و به مقام نخست وزیری دست یافت. او به این شرط که هرگز توسط شاه اعدام نشود، پذیرفت که این مقام را بپذیرد. بعد از آغاز صدارت اعظمی میرزا آقا خان نوری، وضعیتِ سامان یافته و نظم تقی خانی کشور به سرعت از بین رفت. میرزا اقا خان هر چه را امیرکبیر رشته بود، پنبه کرد. او نظام شایسته سالارانه امیر را از بین برد و تمام اعضاء خانواده و اطرافیانش را به قدرت رساند.

میرزا آقا خان شخصا در تمام امور لشکری و کشوری دخالت می‌کرد و نظام بوروکراتیک امیر کبیر را از بیخ و بن از بین برد. بزرگترین خیانت او به کشور اعطای حکومت هرات به انگلستان بود. او به وزیر مختار انگلستان قول داد که قوایش را به سمت هرات نبرده و به فکر جنگ با افغان‌ها نخواهد افتاد. انگلستان با این قول شروع به جدا کردن هرات از ایران کرد. این اقدام با خشم ناصرالدین شاه روبه‌رو شد و او دستور حمله به هرات را صادر کرد. میرزا آقا خان که از خشم شاه می‌ترسید از دستور سلطانی تبعیت کرد و با قوایش به سمت شرق هجوم برد. این اقدام باعث خشم انگلستان شد و آن‌ها نیروهایشان را از طریق خلیج فارس در جنوب پیاده کردند. این حرکت باعث ترس قوای ایران گردید. سرانجام با وساطت ناپلئون سوم (امپراتور فرانسه) قرارداد پاریس بین ایران و انگلستان به امضاء رسید و ایران از تمام حقوقش نسبت به هرات و چند منطقه دیگر در افغانستان دست کشید و این مناطق برای همیشه از ایران جدا شدند.

سقوط و مرگ

حوادث مربوط به هرات بیش از هر چیز به میرزا آقا خان و جایگاهش آسیب وارد کرد. حمله او به هرات باعث بدگمانی انگلیسی‌ها به او شد و آن‌ها حمایت خود را از او برداشتند. همچنین، روس‌ها که همواره او را یک «انگلوفیل» (دوستدار انگلیس) می‌دانستند علیه او شروع به فعالیت کردند. از طرف دیگر، رسوایی شکست او در هرات باعث خشم سرشار شاه از او گردید. این عوامل باعث شدند ناصرالدین شاه پس از چند سال صدارت عظمی، میرزا را از قدرت عزل کرده و به زندان بفرستد تا بازجویی شود.

ماجرای حصر میرزا و پسرانش در یک روزنامه روسی بازتاب یافت. روزنامه «سنت پترزبورگ» در این رابطه نوشت: «اخـباری کـه از طهران رسیده از این قرار است: چند روز بعد از معزولی، میرزا آقاخان را با دو پسرش با یکدسته سواره ایشان بخانه شهر روانه نمودند و سربازان را به قراولی آنان معین داشتند و بعد از آن مشغول محاسبه کردن ایـشان شدند. اگرچه محاسبات ایشان تمام نشده لیکن می‌توان قبول نمود، از قراری که معلوم می‌شود اکتفا به مواجب خود که یک ملیون فرانک باشد ننموده و از وجوه خزانه دولتی هر سال شش ملیون برمی داشته اسـت و در اوقات جنگ با انگلیس به همه جا اشتهار دادند که جهاد است و بدین جهت دوازده ملیون فرانک از ایران جمع گردیده و ربع آن وجه داخل خزانه دولتی شده سه قست دیگرش صرف جیب صـدراعظم و مـتعلقانش گردیده و این است تفصیل حساب. چنین مذکور است که یک یا دو سفارت زیاد سعی و اهتمام نمودند که صدراعظم را اعلیحضرت پادشاه دوباره منصوب فرمایند و علاوه بر این می‌گویند تهدید و وعید هم در مـیان بـوده است، اما بجا و مؤثر نیفتاد.»

میرزا آقا خان بعد از عزل زندگی نسبتا سختی داشت. شاه به سبب قولی که به او داده بود، از اعدام او منصرف شد، اما لقب «اعتماد الدوله» و نشان‌های دولتی را از او گرفت. میرزا آقا خان پس از کناره گیری اجباری از قدرت به روستای آدران البرز رفت و در خانه ییلاقی خود زیست، اما ناصرالدین شاه دستور توقیف اموال او را داد و او لاجرم این خانه را ترک کرد و چند سال آخر عمرش را در آوارگی در اصفهان و اراک و قم و … گذراند. سرانجام هم در ۲۸ اسفند ۱۲۴۳ در سن ۵۹ سالگی از دنیا رفت و جنازه وی به کربلا منتقل و در صحن مسجدی که از ثلث اموال امیرکبیر ساخته شده بود، دفن گردید.

انتهای مطلبی/ی.ن

این مطلب برای شما مفید بود؟

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز ۰ / ۵. تعداد آرا: ۰

اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

بم خودرو

نوشته های مشابه

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x