سیاست داخلیاخبار

خالص سازی راه حل مشترک حجتیه و پایداری چی ها!

انجمن حجتیه که با فرمان امام (ره) منحل گشت؛ به ظاهر انحلال پیدا کرده و همه می دانیم در عرصه های سیاسی و اقتصادی کشور حضور دارد. اما نقطه نگران کننده رفتارهای حجتیه گونه و نزدیک به این تفکر است که در پایداری چی ها به وفور دیده می شود!

به گزارش تلنگر؛ اکبر ببری در یادداشتی در فضای مجازی نوشت: در تالار پرآشوب سیاست ایران، جایی که هر کنش و هر سکوت، پژواکی از گذشته‌ای دور یا نزدیک دارد، زمزمه‌ای قدیمی اما پایدار به گوش می‌رسد. زمزمه‌ای که جبهه پایداری را نه یک فرزند اصیل انقلاب، که نوری بازتابیده از کانون خاموش‌شده‌ی انجمن حجتیه می‌داند.

این فرضیه، که در ذهن بسیاری از ناظران ریشه دوانده، پایداری را قسمت عملیاتی و به قدرت رسیده‌ی آن انجمن منحل‌شده معرفی می‌کند.

جریانی که در لایه‌های پنهان خود، نه تنها با آرمان‌های جمهوری اسلامیِ مدنظر امام خمینی بیگانه است، بلکه در کار تخریب تدریجی آن ساختار است.

اما آیا این تصویر، که چونان شبحی بر سر این جبهه سایه افکنده، بازتابی از واقعیت است یا اغراقی هنرمندانه برای تخطئه یک رقیب سرسخت؟

برای شکافتن این ایده، باید به نقطه‌ی تلاقی این دو جریان بازگشت:

به شخصیت آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی.

او که پدر معنوی و تئوریسین بلامنازع جبهه پایداری محسوب می‌شود، در پیشینه‌ی خود سابقه‌ی نزدیکی با حلقه‌های فکری انجمن حجتیه را داشت.

این پیوند تاریخی، شاه‌رگ اصلیِ روایتی است که پایداری را به حجتیه متصل می‌کند.

هر دو جریان، در یک نقطه اشتراک ایدئولوژیک دارند:

وسواس در «خالص‌سازی عقیدتی».

حجتیه، رسالت خود را مبارزه با بهائیت و پالودن ساحت تشیع از انحرافات می‌دانست و پایداری نیز، نبردی مشابه را در عرصه‌ی سیاست تعریف کرده است.
نبردی علیه «سکولاریسم پنهان»، «لیبرالیسم فرهنگی» و «جریان انحراف».

در هر دو تفکر، یک «دشمن» مشخص و یک «مرز» پررنگ میان «خودی» و «غیرخودی» وجود دارد که هویتشان را بر اساس آن تعریف می‌کنند.

این دغدغه‌ی طهارت ایدئولوژیک و این نگاه آخرالزمانی که جهان را صحنه‌ی دائمی نبرد حق و باطل می‌بیند، میراثی است که به نظر می‌رسد از حجتیه به پایداری رسیده باشد.

اما اینجاست که روایت، پیچیده می‌شود و تفاوت‌ها رخ می‌نمایند.

بزرگترین گسست و پارادوکس میان این دو، در مسئله «حکومت» نهفته است.

انجمن حجتیه در ذات خود، یک جریان «سیاست‌گریز» و «دولت‌ستیز» بود. منطق بنیادین آن‌ها بر این استوار بود که تشکیل حکومت اسلامی پیش از ظهور امام زمان (عج)، امری ناصواب و حتی بسترساز انحراف است.

امام خمینی، دقیقا از همین نقطه با آنان مرزبندی کرد و فلسفه‌ی ولایت فقیه را به عنوان نسخه‌ای برای اداره‌ی جامعه در عصر غیبت ارائه داد.

حال آنکه جبهه پایداری، یک جریان «سیاست‌زده» و «قدرت‌محور» تا مغز استخوان است.

آن‌ها نه تنها با تشکیل حکومت اسلامی مخالف نیستند، بلکه تمام تلاش خود را برای تصاحب تمام و کمال ارکان آن به کار می‌گیرند.

سودای قدرت در پایداری، نه یک امر مذموم، که یک تکلیف شرعی برای آماده‌سازی ظهور است. این استحاله از «انزوای پیش از ظهور» به «تدارک قدرت برای ظهور»، یک جهش ژنتیکی است که پایداری را از پدرخوانده‌ی خود، حجتیه، به طور کامل متمایز می‌کند.

از سوی دیگر جبهه پایداری خود را وفادارترین جریان به خط امام می‌داند، اما کدام امام؟

آن‌ها از میان منظومه‌ی فکری امام خمینی، یک «قرائت گزینشی» ارائه می‌دهند.

امامِ پایداری، امامی است انقلابی، سازش‌ناپذیر، ضدآمریکایی و قاطع.

اما آن‌ها عامدانه، امامِ فقیه و فیلسوفی را که از «جمهوریت» به عنوان رکن نظام یاد می‌کرد، امامی که در نامه‌ی پذیرش قطعنامه ۵۹۸، طعم تلخ «مصلحت» را چشید و امامی که بر نقش بی‌بدیل رأی مردم تأکید داشت، به حاشیه می‌رانند.

در حقیقت، نزاع آن‌ها با جمهوری اسلامی مدنظر امام، نه یک تخریب آشکار، بلکه یک «تفسیر مجدد» و «خالص‌سازی» خطرناک است.

آن‌ها در پی حذف آن «جمهوریتِ» منعطف و پویای مدنظر امام و جایگزینی آن با یک «اسلامیتِ» صلب و ایدئولوژیک هستند که در آن، مشروعیت نه از رأی مردم، که صرفاً از اتصال به یک کانون فقاهتی خاص نشأت می‌گیرد.

این قرائت، هرچند نام امام را بر خود دارد، اما در عمل، روح دیدگاه او را که ترکیبی از اسلام و جمهوریت بود، مسخ می‌کند.

بنابراین، جبهه پایداری نه یک بازتولید ساده از انجمن حجتیه، که یک «هیبرید سیاسی» پیچیده است.

این جبهه، وسواس عقیدتی و نگاه آخرالزمانی حجتیه را به ارث برده، اما آن را با یک اراده‌ی نیچه‌ای برای کسب قدرت و یک تئوری حکومتی مطلق‌گرا (که از دل تفکرات آیت‌الله مصباح برآمده) پیوند زده است.

آن‌ها خطرناک‌تر از حجتیه ظاهر شده‌اند، نه چون همانند آن‌ها هستند، بلکه دقیقاً به این دلیل که برخلاف آن‌ها، لباس سیاست‌پرهیزی را از تن درآورده و با تمام قوا در کارزار قدرت، برای تحقق نسخه‌ی خاص خود از حکومت اسلامی می‌جنگند.

شبح حجتیه، تنها یک خاطره‌ی دور نیست؛ بلکه روحی است که در کالبدی جدید و قدرت‌طلب حلول کرده و این بار، نه در انزوای مباحث کلامی، که در متن قدرت، در حال بازنویسی سرنوشت انقلابی است که روزی علیه تفکر انزواطلبانه‌ی او قیام کرده بود.

انتهای مطلب

این مطلب برای شما مفید بود؟

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3 / 5. تعداد آرا: 2

اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

کرمان موتور

نوشته های مشابه

0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x