حوادثاخبار

خودکشی نافرجام پسری جوان در متروی هفت‌تیر + عکس

ساعت ۱۱:۳۰ صبح روز چهارشنبه ۲۴ بهمن‌ماه صدای داد و فریاد در ایستگاه متروی هفت‌تیر پیچید. قطار وارد مترو می‌شد و پسر جوانی وسط ریل پریده بود.

به گزارش تلنگر؛ داستان خودکشی نافرجام پسری در مترو ففت تیر را بخوانید

وایساااا، آقا وایساااا، نگهش دارین، نگهش دارین، واااای خدا، وای خدااااا
نزدیک ساعت ۱۱:۳۰ صبح بود. صدای داد و فریاد در ایستگاه متروی هفت‌تیر پیچید و عده‌ای شروع به دویدن و دست تکان دادن کردند تا قطار بایستد.

پسر جوانی از سکو پایین پریده و وسط ریل ایستاده بود. زن‌ها و مردها فریاد می‌زدند، قطار وارد ایستگاه شد. صدای جیغ و صفیر کشیده تماس قطار با ریل کرکننده بود. یک زن جلوی چشم‌های پسر ۶ ساله‌اش را گرفته بود. یکی دیگر دستانش را جلوی صورت خودش گرفت. مسافران روی سکو داد می‌زدند و دست تکان می‌دادند تا  راهور قطار آن‌ها را ببیند و قطار را متوقف کند.
قطاربا سرعت از دهانه‌ی تونل گذشت،  نیمه‌ی ایستگاه رسید را هم رد کرد ولی در فاصله چند متری پسر متوقف شد.

پیراهن نارنجی مرد وسط سیاهی ریل به چشم می‌آمد، بعضی هنوز می‌ترسیدند به فضای پایین سکو نگاه کنند و بعضی دیگر سرک می‌کشیدند تا ببینند حالش چطور است. شروع کرد به دویدن به سمت انتهای تونل. سه نفر از مامورهای قطار پایین رفته بودند. مرد یک بار زمین خورد و مامورها به او رسیدند.

پسر لاغراندام و نحیف بود، دست چپش موقع افتادن روی زمین زخمی شده و خون‌آلود بود. مامورهای مترو از دو طرف دستانش را گرفته بودند و یک نفر هم پشت سرشان راه می‌رفت. شلوار جین کهنه پسر از کمر لاغرش پایین سریده بود. حالش خیلی بد بود. داد می‌زد چرا نجاتم دادین؟ چرا نمی‌ذارین بمیرم؟ من می‌خوام بمیرم. نمی‌خوام زنده بمونم.

تا وقتی مامورهای مترو پسر جوان را بیرون نبرده بودند، قطار جلو نیامد. راننده قطار مردی ۴۰ ساله با ریش جوگندمی بود، چشمان خسته‌اش فقط به تونل زل زده بود.

خودکشی نافرجام پسری جوان در متروی هفت‌تیر

افزایش ۵۱ درصدی آمار خودکشی در ایران

به گزارش روزنامه اینترنتی فراز بر اساس آمارهای رسمی آمار خودکشی در ایران در سال ۱۴۰۱ نسبت به سال ۱۳۹۵ (یعنی در طول ۷ سال.) حدود ۵۱ درصد افزایش داشته است.
حمید پیروی -نایب‌رئیس جمعیت علمی پیشگیری از خودکشی ایران- ۱۹ شهریور سال گذشته در همایش روز جهانی پیشگیری از خودکشی اعلام کرد سال ۱۳۹۵ در ایران ۷۹ هزار و ۱۰۲ نفر اقدام به خودکشی کرده بودند.

عوامل مختلفی در میل، تصمیم و اقدام به خودکشی تاثیر دارند، از مسائل اقتصادی تا اختلالات روانشناختی. پیروی ضمن تاکید بر این‌که سلامت روان در این مورد تعیین‌کننده است، اضافه کرد: عواملی مانند مسکن، شغل، دسترسی به خدمات آموزشی، دسترسی به خدمات بهداشتی و درمان و… نیز در این مسئله اثرگذار هستند.

جامعه آنومیک ایران، افراد را به خودکشی سوق می‌دهد

افسردگی و فشارهای روانی و ذهنی یکی از عواملی است که افراد را به سمت خودکشی سوق می‌دهد و اگر فرد به هر دلیل استعداد بیشتری در این مورد داشته باشد، در شرایطی که از طرف اجتماع و محیط اطراف تحت فشار بیشتری باشد، احتمال افسردگی و اقدام به خودکشی در او افزایش خواهد. وضعیت فعلی کشور، جامعه‌ی ایرانی را در معرض فشارهای روانی مختلفی قرار داده و آنومیک کرده است.

به باور امیل دورکیم -جامعه‌شناس فرانسوی- آنومی به وضعیتی در یک جامعه اتلاق می‌شود که ویژگی اصلی آن بی‌ثباتی است و همبستگی اجتماعی گسست پیدا می‌کند. آدم‌ها گرگ شدن، آدما قابل اعتماد نیستن، اینا بلد نیستن کشور رو اداره کنن، جون و زندگی مردم برای هیشگی مهم نیست.

درستی یا غلطی چنین گزاره‌هایی مسئله‌ی اصلی جامعه‌ی ایرانی نیست و صرف باور تعداد زیادی از مردم به آن‌ها، نمودی از حالت آنومیک جامعه است. در واقع شرایط و فشارهای فعلی افراد بیشتری را به سمت چنین برداشت و تفسیر و تعبیرهایی سوق داده و حتی باعث افزایش خودکشی شده است.

دورکیم خودکشی را یک رفتار اجتماعی می‌داند و معتقد است که جامعه تعیین می‌کند آدم‌ها خودشان را بکشند یا آن‌ها را از مرگ دور می‌کند.

من هم آخرش خودمو می‌کشم!

چند نفر از زن‌ها هنوز درباره‌ی حادثه حرف می‌زدند. آن‌که چشمان پسربچه‌اش را گرفته بود، به او می‌گفت: آره مامان زنده موند، نه عزیزم حالش خوبه. نمی‌دونم چرا می‌خواست بمیره. حالش خیلی بد بود. نه عزیزم هر کی حالش بد باشه، خودش رو نمی‌کشه.

زن سالمندی که  چند نان تافتون در کیسه پلاستیکی گذاشته و روی چادرش گرفته بود، گفت: بمیرم برای مادرش، قیافه‌‌ش رو دیدی؟ می‌گفت می‌خوام بمیرم. مردم خسته شدن، کارد به استخون‌شون رسیده. زن میانسالی حرفش را ادامه داد: همه‌مون خسته شدیم، جون‌مون به لب‌مون رسیده. چی کار کنیم؟ اگر خودمون رو نکشیم، از گشنگی می‌میریم، حالا اولشه.

دو مرد که تازه از پله‌ها پایین آمده بودند، به جمع آن‌ها اضافه شدند و موضوع را پرسیدند و وارد بحث شدند. مرد جوان‌تر گفت: والا حق داشته، من موندم با چندتا چک. شب عیدی هیچی فروش نداریم، امیدمون به این یه ماه آخر سال بود، با این قیمت دلار دیگه مردم خرید نمیان. میان تماشا می‌کنن، قیمتا رو می‌پرسن و میرن.
مرد میانسال گفت: شب عید چیه آقا؟ بزار ببینیم می‌تونیم برای زن و بچه‌مون سیب‌زمینی بخریم؟

قطار بعدی وارد ایستگاه شد و جمعیتی که هنوز از گرانی و مرگ حرف می‌زدند، به سمت درهای آن حرکت کردند. صدایی در ایستگاه پیچید: مسافر محترم لطفا پشت خط زرد بایستید.

این مطلب برای شما مفید بود؟

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.8 / 5. تعداد آرا: 4

اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

کرمان موتور

نوشته های مشابه

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
رحیم
1 ماه قبل

لعنت به کسانی که مملکت را به روز سیاه کشاندن

دکمه بازگشت به بالا
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x