کتاب و فرهنگ

معرفی کتاب برباد رفته؛ عشقی میان خاکستر

برباد رفته (به انگلیسی: Gone with the Wind) رمانی کلاسیک از نویسنده آمریکایی مارگارت میچل است که اولین بار در سال ۱۹۳۶ منتشر شد. این کتاب یکی از پرفروش‌ترین و محبوب‌ترین رمان‌های قرن بیستم محسوب می‌شود و در سال ۱۹۳۷ برنده جایزه پولیتزر شد.

به گزارش تلنگر؛ کتاب برباد رفته (Gone with the Wind) رمانی برجسته از نویسنده‌ی آمریکایی، مارگارت میچل است که در سال ۱۹۳۶ منتشر شد. این کتاب یکی از پرفروش‌ترین و محبوب‌ترین رمان‌های قرن بیستم است و موفق به دریافت جایزه پولیتزر در سال ۱۹۳۷ شد. داستان این کتاب به دوران جنگ داخلی آمریکا (۱۸۶۱-۱۸۶۵) و پس از آن می‌پردازد و عشق، دلبستگی، غرور و استقامت انسان‌ها را در مقابل بحران‌ها به تصویر می‌کشد.

خلاصه داستان کتاب برباد رفته

بهار سال ۱۸۶۱ است و اسکارلت اوهارا دختر ناز پرورده و زیبای جنوبی در مزرعه بزرگ تارا در جورجیا زندگی می‌کند. او خواستگاران زیادی دارد اما عاشق اشلی ویلکز که از نجیب‌زادگان جنوبی می‌باشد است. اسکارلت با شنیدن خبر نامزدی اشلی با دختر ساده و نحیفی به نام ملانی همیلتون به شدت شوکه می‌شود و روز بعد به مزرعه ویلکز می‌رود تا از عشقش به اشلی بگوید. اشلی در جواب عشق اسکارلت، میگوید که او را فقط به عنوان دوست دوست دارد و قصد دارذ با ملانی ازدواج کند. ماجراجوی پر حاشیه و بی پروایی که رت باتلر نام دارد شاهد این صحنه است و به اسکارلت می‌گوید که مانند یک خانم رفتار نکرده‌است.

جنگ داخلی آغاز می‌شود و بعد از مدتی چارلز همیلتون (برادر ترسو و کسل کننده ملانی) از اسکارلت خواستگاری می‌کند. اسکارلت به امید انتقام و شکستن قلب اشلی این درخواست را قبول کرده و با چارلز ازدواج می‌کند. بعد از مدتی چارلز به ارتش می‌پیوندد و در جنگ به دلیل ابتلا به سرخک از دنیا می‌رود در حالی که اسکارلت از او باردار شده‌است. اسکارلت که بعد از به دنیا آوردن پسرش روحیه بدی پیدا می‌کند و از همه چیز ناراضی است به آتلانتا سفر می‌کند تا در کنار ملانی و خاله اش زندگی کند. شهر شلوغ با خلق و خوی اسکارلت سازگار است و ملاقات‌های او و رت باتلر آغاز می‌شود.

رت صراحت لحن زیادی دارد و گاهی با صحبت‌های تمسخر آمیزش باعث رنجش اسکارلت می‌شود اما در عین حال او را تشویق می‌کند تا محدودیت‌های سنتی بیوه زن‌های جنوبی را بشکند و خود را آزاد کند.

با ادامه جنگ و فرا رسیدن قحطی و کمبود غذا، اسکارلت و ملانی نگران اشلی هستند که در نهایت در جنگ اسیر می‌شود. بعد از حمله ارتش یانکی‌ها به آتلانتا، اسکارلت که بسیار ناامید شده تصمیم می‌گیرد به تارا برگردد اما به خاطر قولی که به اشلی داده کنار ملانی می‌ماند تا فرزندش به دنیا بیاید. شبی که یانکی‌ها آتلانتا را به اشغال خود درآورده و آن را به آتش می‌کشند ملانی پسرش بو را به دنیا می‌آورد. رت به اسکارلت و ملانی کمک می‌کند تا از دست یانکی‌ها فرار کنند اما بعد از خارج شدن از آتلانتا، آن‌ها را رها کرده و به ارتش کنفدراسیون می‌پیوندد.

اسکارلت و ملانی مسیر جنگلی طولانی و خطرناک را با گاری طی کرده و خودشان را به تارا می‌رسانند. اسکارلت بعد از ورود به خانه پدری اش متوجه می‌شود مادرش از دنیا رفته و پدرش حافظه اش را از دست داده‌است، ارتش یانکی‌ها نیز مزارع آن‌ها را غارت کرده‌اند. اسکارلت که از این وضعیت بسیار عصبانی شده همان‌جا به خودش قول می‌دهد دیگر هرگز گرسنه نماند و به بازسازی تارا می‌پردازد. رابطه ملانی و اسکارلت پس از کشتن یک سارق یانکی که قصد حمله به ملانی را دارد نزدیک تر می‌شود.

خلاصه داستان کتاب برباد رفته

جنگ به پایان می‌رسد و سربازان در بند از جمله اشلی به خانه‌های خود بر می‌گردند … پس از مدتی خبر وحشتناک افزایش مالیات مزرعه، اسکارلت را شوکه می‌کند. در واقع جوناس ویلکرسون کارگر سابق تارا که حالا برای خودش اسم و رسمی به پا کرده بود می‌خواهد با این ترفند خانواده اسکارلت را از مزارع خود بیرون کرده و تارا را به چنگ بیاورد.

اسکارلت که از این مسئله بسیار ناراحت است به آتلانتا می‌رود تا شاید رت باتلر را اغوا کرده و سیصد دلار از او بگیرد اما رت که با احتکار مواد غذایی در طول جنگ ثروت زیادی برای خودش دست و پا کرده به دلیل کلاه‌برداری در زندان به سر می‌برد و نمی‌تواند به اسکارلت کمک کند. در این حین اسکارلت با فرانک کندی، نامزد خواهرش که صاحب یک فروشگاه است روبرو شده و از آن جا که مصمم است تارا را نجات دهد به خواهرش خیانت و با فرانک ازدواج می‌کند تا مالیات تارا را بپردازد.

بعد از مدت کوتاهی رت از زندان آزاد می‌شود، او اسکارلت را به خاطر ازدواج با فرانک سرزنش می‌کند اما مقدار زیادی پول به اسکارلت قرض می‌دهد تا کارگاه چوب بری اش را راه اندازی کند. اسکارلت فعالیت‌های تجاری خود را آغاز می‌کند و در این زمینه موفق می‌شود اما به عنوان یک خانم نجیب‌زاده وجهه اش نزد مردم زیر سؤال می‌رود. مدتی بعد پدر اسکارلت از دنیا می‌رود و او اشلی و ملانی را تشویق می‌کند به آتلانتا بروند و در تجارت چوب سرمایه‌گذاری کنند. در این زمان اسکارلت فرزند دومش را به دنیا می‌آورد.

در دوران اختلاف بین سیاه پوستان و سفید پوستان و زمانی که امنیت مردم و به خصوص زنان در معرض خطر است، اسکارلت مورد حمله یک سیاه‌پوست قرار می‌گیرد و همسرش در حین انتقام کشته می‌شود. زمان کمی بعد از مرگ فرانک، رت از اسکارلت خواستگاری می‌کند و اسکارلت درخواستش را می‌پذیرد. آن‌ها بعد از یک ماه عسل طولانی و مجلل به آتلانتا بر می‌گردند. اسکارلت یک عمارت با شکوه در آن جا می‌سازد و با یانکی‌های ثروتمند معاشرت می‌کند. پس از مدتی فرزند سوم اسکارلت به نام بانی به دنیا می‌آید، رت عاشق دخترش است و به خاطر آینده او سعی می‌کند زندگی خود را تغییر داده و نظر مثبت مردم را جلب کند.

ازدواج رت و اسکارلت به مرور به سردی و تلخی می‌گراید. از سوی دیگر عشق سوزان اسکارلت به اشلی به رابطه دوستانه ای بین آن‌ها تبدیل شده اما خواهر حسود اشلی شایع رابطه آن‌ها را پخش می‌کند که در کمال تعجب اسکارلت، ملانی این شایعه را نمی‌پذیرد و از اسکارلت دفاع می‌کند.

دختر زیبای اسکارلت عمر کوتاهی دارد و در یک حادثه اسب سواری از دنیا می‌رود، رت با مرگ دخترش ضربه بدی می‌خورد و تقریباً هوش و حواسش را از دست می‌دهد، رابطه زناشویی آن‌ها نیز نسبت به قبل بسیار سردتر می‌شود. مدتی بعد ملانی به دلیل سقط جنین به سختی بیمار می‌شود. اسکارلت که از این مسئله بسیار ناراحت شده به ملاقات او می‌رود و قول می‌دهد از اشلی و بو مراقبت کند.

در این زمان همچنین متوجه می‌شود چقدر ملانی را دوست داشته و عشق اشلی همیشه برایش نوعی توهم بوده‌است. اسکارلت که سرانجام به عشق و احساسش به رت پی برده بعد از مرگ ملانی با شتاب به دیدار رت می‌رود تا از عشقش به او بگوید اما رت می‌گوید که دیگر احساسی نسبت به اسکارلت ندارد و او را ترک می‌کند. اسکارلت غمگین و تنها تصمیم می‌گیرد به تارا و آغوش پرستار کودکی اش مامی برگردد تا قدرت از دست رفته اش را به دست آورده و راهی برای برگرداندن رت پیدا کند.

تحلیل شخصیت‌های کتاب برباد رفته

تحلیل شخصیت‌های کتاب برباد رفته

  • اسکارلت اوهارا: اسکارلت نمونه‌ای از یک زن قوی و مستقل است که در برابر مشکلات زندگی مقاومت می‌کند. او هرچند مغرور و خودخواه است، اما اراده‌ای شکست‌ناپذیر دارد.

  • رت باتلر: مردی جذاب، باهوش و بی‌پروا که نگاه واقع‌بینانه‌ای به جنگ و زندگی دارد. او با تمام عشقش به اسکارلت، از غرور و خودخواهی او آسیب می‌بیند.

  • اشلی ویلکس: شخصیتی آرام، با اخلاق و نجیب که در تضاد کامل با اسکارلت است. او بیشتر نمادی از دنیای کهنه و گذشته است.

  • ملانی همیلتون: شخصیتی مهربان و فداکار که برخلاف ظاهر ضعیفش، از درونی قوی برخوردار است و همواره به دیگران محبت می‌کند.

درون‌مایه‌های اصلی

1. عشق و غرور: عشق یک‌طرفه اسکارلت به اشلی و غرور بی‌پایانش، او را به سوی تصمیماتی سوق می‌دهد که اغلب با شکست همراه است.

2. بقا و مقاومت: اسکارلت نماد مقاومت در برابر نابودی است. او با وجود سختی‌ها، مزرعه “تارا” را از ویرانی نجات می‌دهد.

3. گذر زمان و تغییر: کتاب به خوبی نشان می‌دهد که چگونه جنگ، زندگی و ارزش‌های مردم جنوب آمریکا را برای همیشه تغییر می‌دهد.

اقتباس سینمایی

فیلم “برباد رفته” به کارگردانی ویکتور فلمینگ در سال ۱۹۳۹، یکی از موفق‌ترین اقتباس‌های سینمایی تاریخ است. این فیلم با بازی ویوین لی در نقش اسکارلت و کلارک گیبل در نقش رت باتلر، توانست جایگاه ویژه‌ای در تاریخ سینما به دست آورد.

برخی عبارات معروف کتاب برباد رفته که باید بخوانید

برخی عبارات معروف کتاب برباد رفته که باید بخوانید

فردا… بهتر است راجع به این موضوع فردا فکر کنم! فردا همیشه برای فکر کردن بهتر است.

”پاپا چطور می‌توانست دربارهٔ قلعهٔ سامتر و یانکی‌ها صحبت کند در حالی که می‌دانست قلب او شکسته‌است؟ مثل هر جوان دیگری اسکارلت تعجب می‌کرد که مردم چگونه می‌توانند این همه به دردهای او بی اعتنا باشند و دنیا چطور می‌تواند به گردش خود ادامه دهد، در حالی که قلب او رنجیده و مجروح است.

خیلی بیش از آنچه بتواند تصورش را بکند عوض شده بود. آن پوستهٔ سخت و ضخیمی که از چندی پیش به دور قلبش می‌پیچید و حصاری ایجاد می‌کرد اکنون سخت‌تر شده و رو به ضخامت می‌رفت.

چقدر ناگوار است که زنی یک مرتبه در زندگی با بدترین حادثهٔ عمرش روبه رو شود. می دانی عیبش کجاست؟ برای اینکه اگر با یک چنین پیش آمدی برخورد کرد آنوقت روحیه اش عوض می‌شود و دیگر برای هیچ چیز ارزشی قائل نیست – خیلی تاسف دارد که زنی به آن مرحله برسد.

اسکارلت از من بشنو و در زندگی همیشه از یک چیزی بترس، همان‌طور که به چیزی یا به کسی در زندگی عشق داری. برای اینها زندگی جز پول و غلام و تفریح چیز دیگری نبود. حالا که هیچ‌کدام از آن‌ها نیست، نسلی شده‌اند که رو به فنا و نیستی می‌روند.

زندگی تعهدی نسبت به ما ندارد که آنچه را که انتظار داریم به ما بدهد.

ما آنچه را که به دست می‌آوریم می‌گیریم و شکر می‌کنیم که بدتر از آن نشده‌است.

قلبم را برایت بریدم تا اگر خواستی آن را بپوشی.

اگر عذرخواهی را به تأخیر بیندازی سخت‌تر خواهد شد و در نهایت غیرممکن می‌شود.

کاش می‌توانستم به کاری که انجام می‌دهی یا جایی که می‌روی اهمیت دهم اما نمی‌توانم! فقط می‌دانم که دوستت دارم، این از بد شانسی توست!

جمع‌بندی

کتاب برباد رفته نه تنها یک داستان عاشقانه است، بلکه روایتگر دگرگونی‌های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در دوران جنگ داخلی آمریکاست. اسکارلت اوهارا با شخصیت پیچیده و چندبعدی خود، همچنان در ادبیات جهان ماندگار است. این کتاب، با روایت گیرا و قلم توانمند مارگارت میچل، مخاطب را به دنیایی پر از عشق، غرور، جنگ و امید می‌برد.

انتهای مطلب/ ی.ر

این مطلب برای شما مفید بود؟

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. تعداد آرا: 0

اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

کرمان موتور

نوشته های مشابه

0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x