سینما و تئاتر

بدترین فیلم ۲۰۲۲ میلادی کدام است؟

فیلم Blonde برداشتی تخیلی از زندگی مریلین مونرو با بازی آنا د آرماس است که به نویسندگی و کارگردانی اندرو دامینیک محصول ۲۰۲۲ است.

به گزارش تلنگر؛ رویداد Razzies بدترین‌های هر سال را انتخاب و معرفی می‌کند.

در چهل و سومین جایزه تمشک طلایی، فیلم “بلوند” به عنوان بدترین فیلم و فیلمنامه معرفی شد. برگزارکنندگان جوایز تمشک طلایی، فیلم “بلوند” را اثری “زن ستیز، شرورانه و مغالطه آمیز” خواندند که بی شرمانه از خاطره مریلین مونرو فقید سوء استفاده می‌کند.

این مراسم همینطور تام هنکس را به خاطر بازی در فیلم “الویس” و جرد لتو برای “موربیوس” را برنده جوایز بدترین بازیگر مرد نقش اول و مکمل کرد.

برندگان تمشک طلایی ۲۰۲۳:

بدترین فیلم

بلوند (Blonde)

بدترین بازیگر مرد

جرد لتو، موربیوس (Morbius)

بدترین بازسازی، تقلید، یا دنباله

پینوکیوی دیزنی (Disney’s Pinocchio)

بدترین بازیگر زن نقش مکمل

آدریا آرخونا، موربیوس (Morbius)

بدترین بازیگر مرد نقش مکمل

تام هنکس، الویس (Elvis)

بدترین زوج سینما و تلویزیون

تام هنکس و صورت پلاستیکی او الویس (Elvis)

بدترین کارگردان

رابرت زمکیس، پینوکیوی دیزنی (Disney’s Pinocchio)

بدترین فیلمنامه

بلوند (Blonde)

نقد فیلم بلوند (Blonde ۲۰۲۲)

Blonde یک فیلم درام زندگی‌نامه‌ای تخیلی آمریکایی به نویسندگی و کارگردانی اندرو دامینیک محصول ۲۰۲۲ است. این فیلم که از رمانی داستانی به همین نام اثر جویس کارول اوتس از سال ۲۰۰۰ اقتباس شده‌است، برداشتی تخیلی از زندگی مریلین مونرو با بازی آنا د آرماس است. آدرین برودی، بابی کاناوله و جولیان نیکلسون در نقش‌های مکمل ظاهر می‌شوند. اکثریت فیلم سیاه‌وسفید فیلمبرداری شده‌است و قسمت‌هایی از آن به صورت رنگی تنظیم شده‌اند.

ساختار روایی و داستان فیلم بلوند

این فیلم یک داستانِ تخیلی از زندگی و مرگِ مریلین مونرو را به تصویر می‌کشد، که برگرفته از رمانی داستانی به همین نام، از تراژدی‌هایی او در طول زندگی‌اش از جمله آزار و اذیتِ مادرش و تجاوزات جنسی که در هالیوود تجربه کرد الهام گرفته‌شده‌است.

نورما جین مورتنسونِ جوان توسط مادر بیمار روانی خود گلدیس بزرگ می‌شود. در سال ۱۹۳۳، در طول هفتمین سالگرد تولدش، مادرش تصویر مردی را که او ادعا می‌کند پدر نورما جین باشد را در قاب به او می‌دهند. بعداً در همان شب، یک آتش‌سوزی در هالیوود هیلز رخ می‌دهد و گلدیس، دخترش را به آنجا می‌برد و ادعا می‌کند که همسرش در آنجا زندگی می‌کند، اما به دستور پلیس مجبور می‌شود به خانه برگردد.

وقتی او در مورد پدرش می‌پرسد، گلدیسِ خشمگین سعی می‌کند نورما جین را در وان حمام غرق کند، اما سپس او را رها می‌کند. نورما جین به خانهٔ همسایه‌اش، خانم فلین می‌گریزد، که قول می‌دهد حال مادرش خوب می‌شود. چند روز بعد، گلدیس در بیمارستان روانی بستری می‌شود، زیرا برای سرپرستی کودک ناتوان اعلام شده‌است و نورما جین به یک یتیم‌خانه فرستاده می‌شود.

در دهه ۱۹۴۰، نورما جین با نام هنری «مریلین مونرو» به یک دختر پین‌آپ تبدیل می‌شود که روی جلد مجلات و تقویم ظاهر می‌شود. او در تلاش برای ورود به صنعت بازیگری، توسط رئیس استودیوی فیلم‌سازی داریل اف. زانوک مورد تجاوز جنسی قرار می‌گیرد.

در سال ۱۹۵۱، او برای نقش نِل در فیلم زحمت در زدن به خودت نده، تست بازیگری می‌دهد. این تست پس در خود شکستن و ترک او با اشک، ضعیف انجام می‌شود، اما او به اندازه کافی مدیر انتخاب بازیگران را تحت تأثیر قرار می‌دهد تا نقش را به او بدهد. در حالی که حرفهٔ بازیگری او به‌طور پیوسته در حال افزایش است، او با چارلز «کاس» چاپلین جونیور و ادوارد جی. «اِدی» رابینسون جونیور آشنا می‌شود و با این دو یک رابطه چندمهری را آغاز می‌کند.

نورما جین در سال ۱۹۵۳ نقش مهمی را در فیلم نیاگارا ایفا می‌کند، اما پس از اینکه در انظار عمومی با کاس و اِدی دیده می‌شود، مامورش به او می‌گوید که حضورش را با آن‌ها در انظار عمومی محدود کند، که باعث ناراحتی نورما جین می‌شود، زیرا او احساس می‌کند شخصیت وی، مرلین فقط یک نقش است نه خود واقعی او.

نورما جین فرزند کاس را باردار است که باعث خوشحالی او می‌شود، اما در نهایت از ترس از اینکه کودکش مشکلات روانیِ گلدیس را به ارث ببرد، تصمیم به سقط جنین می‌گیرد. کاس از تصمیم او حمایت می‌کند. او در هنگام جراحی نظرش عوض می‌شود، اما دیگر دیر شده‌است.

پس از سقط جنین، او کار خود را با کاس و اِدی قطع می‌کند. او بعداً با جو دی‌ماجیو، یک ورزشکار بازنشسته آشنا می‌شود که با ابراز تمایل او برای ترک هالیوود و تبدیل‌شدن به یک بازیگر جدی‌تر در شهر نیویورک، با او همدردی می‌کند. در حال فیلم‌برداری آقایان موطلایی‌ها را ترجیح می‌دهند، او نامه‌ای از مردی دریافت می‌کند که ادعا می‌کند پدرش باشد.

پس از نخستین اکران این فیلم در سینمایی که خودش هم در آن حضور دارد، نورما جین احساس می‌کند که ارتباطش با شخصیت او روی پرده قطع شده‌است و می‌گوید که او واقعاً مریلین نیست. او به اتاق هتل خود برمی گردد، زیرا به او گفته‌شده که شخصی منتظر اوست. او که انتظار دیدن پدرش را دارد، در عوض جو را می‌بیند که از او خواستگاری می‌کند و او با اکراه می‌پذیرد.

ازدواج نورما جین و جو رو به تیرگی می‌رود، زیرا کاس و اِدی چند تصویر تبلیغاتیِ برهنه از او را به جو می‌دهند، که وی را چنان خشمگین می‌کند که او را می‌زند و از او می‌خواهد که فیلم خارش هفت‌ساله را انجام ندهد. با این حال، او همچنان فیلم‌برداری را پشت سر می‌گذارد و شیرین‌کاریِ معروف تبلیغاتی خود را با لباس سفید انجام می‌دهد. هنگامی که او به خانه می‌رسد، جو در حالت مستی فریاد می‌زند و با او خشونت فیزیکی می‌کند. نورما جین کمی بعد از او طلاق می‌گیرد.

نورما جین در سال ۱۹۵۵ برای نمایشنامه‌ای در برادوی از مَگدا، اثر نمایشنامه‌نویس مشهور آرتور میلر، تست بازیگری انجام می‌دهد. در طول خواندن، اجرای او همه را جز آرتور تحت تأثیر قرار می‌دهد. او در نهایت وقتی نورما جین به او تحلیل شخصیت خود را ارائه می‌دهد، با او گرم می‌شود.

نورما جین و آرتور ازدواج می‌کنند و به مین نقل مکان می‌کنند، جایی که او زندگیِ شادی را با او می‌گذراند و باردار می‌شود. با این حال، هنگامی که یک روز در ساحل با یک بشقاب غذا راه می‌رود، می‌افتد و نوزادش را سقط می‌کند. او به زودی پس از آن در حالتی مضطرب به بازیگری بازمی‌گردد.

نورما جین در حین فیلم‌برداری بعضی‌ها داغشو دوست دارن، غیرقابل کنترل‌تر و از نظر روانی آشفته می‌شود. او تحت تأثیر توجه مداوم مطبوعات قرار می‌گیرد، احساس می‌کند که در حال تبدیل‌شدن به یک جوک است، سر صحنهٔ فیلمبرداری، به خصوص نسبت به کارگردان فیلم بیلی وایلدر خشمگین می‌شود، و به‌طور فزاینده‌ای از آرتور فاصله می‌گیرد. او برای مقابله با استرس خود شروع به مصرف قرص می‌کند.

او در سال ۱۹۶۲ به مواد مخدر و الکل اعتیاد پیدا می‌کند. مأموران سرویس مخفی او را در حالت مستی می‌گیرند و به هتلی می‌برند تا با رئیس‌جمهور جان اف. کندی ملاقات کند. در طول این رویداد رئیس‌جمهور پیش از تجاوز به نورما جین، وی را مجبور به قضیب‌لیسی کرده و پس از اینکه او در تختش استفراغ می‌کند، او را بیرون می‌کند.

نورما جین که تحت تأثیر شدید دارو و در حالت گیجی قرار دارد غرق در این پندار است که آیا «مرلین مونرو» بودن به این امر منجر شده‌است یا خیر و در حالی که به خانه‌اش در لس‌آنجلس بازگردانده می‌شود، توهم می‌کند که سقط جنین دیگری داشته‌است.

او از طریق تماس تلفنی اِدی متوجه می‌شود که کاس مرده‌است و چیزی را برای او برجای گذاشته‌است که در ابتدا از دیدن آن امتناع می‌ورزد، اما اِدی آن را در بسته‌ای از طریق پست به او می‌فرستد. یادگاری کاس به نظر می‌رسد که یک عروسک ببری باشد که او در زمانی که سه نفر با هم بودند، پیدا کرده بود، و همچنین حاوی نامه‌ای است که در آن او اعتراف می‌کند که نامه‌هایی را که نورما جین ظاهراً از پدرش دریافت می‌کرد، در واقع توسط او نوشته می‌شدند.

نورما جین که پس از این آشکارسازی متلاشی شده‌است، در اثر مصرف بیش از حد باربیتورات در خانه خود در لس آنجلس، کالیفرنیا، روی تختش می‌میرد؛ او در حال مرگ رؤیایی از پدرش دارد که او را به زندگی پس از مرگ خوش‌آمد می‌گوید.

بلوند، بر اساس کتاب پرفروش جویس کارول اوتس، تفسیری جسورانه از زندگی یکی از اسطوره‌های بزرگ هالیوود است: مرلین مونرو. دوران کودکی روانشناختی‌طور او در نقش نورما جین، افزایش شهرت او، روابط عاشقانه‌اش و…

بلوند مرز‌های بین واقعیت و داستان را محو می‌کند تا شکاف گسترده‌تر جامعه‌شناختی یکی از زیباترین شخصیت‌های تاریخ سینما را کشف کند. اندرو دومینیک نویسنده و کارگردان، مرلین مونروی این فیلم را با بازی Ana de Armas به تصویر می‌کشد.

توسعه و نویسندگی

اندرو دامینیک، کارگردان و فیلمنامه‌نویس این فیلم، از اوایل سال ۲۰۱۰ توسعهٔ پروژه را با اقتباسی از رمان بلوند (۲۰۰۰) اثر جویس کارول اوتس آغاز کرده بود. دامینیک در مورد شیفتگی خود با مریلین مونرو صحبت کرد و گفت: «چرا مریلین مونرو یک نماد زن بزرگ قرن بیستم است؟ برای مردان، او یک هدف میل جنسی است، زنی که به شدت نیاز به نجات دارد. برای زنان، او تمام بی‌عدالتی‌ها در مورد زنان را مجسم می‌کند؛ یک خواهر، یک سیندرلا که به زندگی در میان خاکستر سپرده شده‌است […]من می‌خواهم داستان نورما جین را به عنوان یک شخصیت اصلی مثل یک افسانه تعریف کنم. کودکی یتیم که در جنگل‌های هالیوود گم شد و توسط آن نماد بزرگ قرن بیستم تسخیر شد». دامینیک فیلم را نسبت به پروژه‌های پیشین خود «در دسترس‌تر» توصیف کرد و گفت که فیلمنامهٔ او حاوی «دیالوگ بسیار کمی» است، زیرا ترجیح می‌دهد فیلم را بیشتر شبیه به «بهمنی از تصاویر و رویدادها» بسازد.

برای دامینیک، بلوند نخستین تلاش او برای ساخت فیلمی با حضور یک زن در مرکز داستان بود. او در طول نمایش یکی از فیلم‌های نامزد جایزه اسکارش، قتل جسی جیمز به‌دست رابرت فورد بزدل (۲۰۰۷) گفت: «این کار برای من متفاوت است […]شخصیت اصلی زن است. فیلم‌های من تقریباً عاری از زنان هستند و اکنون دارم تصور می‌کنم که «یکی بودن» چه معنایی دارد».

نتیجه گیری “بلوند”

لوند دوقطبی عظیم بین آنچه نورما بود و آنچه مرلین است را روایت می‌کند. درک آن‌ها به عنوان دو شخصیت متفاوت، درامی را به قدری تحسین برانگیز و جذاب می‌سازد که تقریباً غیرممکن می‌شود که چشمانتان را از روی صفحه نمایش بردارید. این فیلم تراژیک نمادی را که مرلین ساخته به همان شکلی به پایان می‌رساند که وی به خوبی بدون عشق به زندگی پایان داد.

اندرو دومینیک فیلمی با صحنه‌پردازی قوی، شیوه‌ای درخشان در روایت، اما محتوای بی‌رحمانه می‌سازد، که به شکل انتقادی دریابیم مرلین مونرو چه و که بوده.

انتهای مطلب/ی.ن

این مطلب برای شما مفید بود؟

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز ۰ / ۵. تعداد آرا: ۰

اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

بم خودرو

نوشته های مشابه

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x