از درگیری بر سر یک تکیهگاه تا قطع دست، مسئله این است قصاص یا بخشش؟
اواخر آبان سال 1399 در کوچه های شرق تهران درگیری ای رخ داد و این حادثه باعث قطع شدن دست یک پسر جوان شد و اکنون باید روشن شود که در آخر متهم قصاص می شود یا شاکی او را نیز می بخشد.

به گزارش تلنگر؛ درگیری خونینی که در آن شب تاریک رخ داد ضربه مهلکی به مچ دست بهرام وارد شد و دست او را به شدت مجروح کرد، این جراحت او را راهی اتاق عمل کرد. در حالی که دکتران برای دست بهرام تمام تلاش خود را می کردند ماموران پلیس با جدیت تمام در پی شناسایی عاملان این درگیری خونین بودند آنها میبایست هرچه سریعتر عامل این جنایت هولناک را به دام میانداختند.
در این هنگام بهرور برادر بهرام شاهد قضیه بود و اطلاع داد: قبل از دعوا من و بهرام روبه روی خانه دوستمان ایستاده بودیم، حواسمون نبود و به یک خودرویی تکیه دادیم نمی دانستیم قرار است همچین اتفاقی به علت تکیه دادن رخ بدهد. ناگهان 5 نفر از خودرو پیاده شدند و با توهین های فراوان با قمه، چاقو و شمشیر مواجه شدیم که چرا به ماشین تکیه داده اید.
در ابتدا ما سعی کردیم با معذرت خواهی دعوا را تمام کنیم ولی ناگهان یکی از آنها با شمشیر به دست بهرام ضربه زد و باعث شد مچ دستش قطع شود، که من با دیدن این صحنه به سرعت دست او را برداشتم تا به سرعت بهرام را به بیمارستان برسانم اما انقدر عصبی بودند که نمی گذاشتند برویم. به لطف همسایه ها ما توانستیم ان مکان را ترک کنیم و به هرچه سریع تر به سمت بیمارستان برویم تا شاید بتوانیم دست بهرام را پیوند بزنیم.
با اظهارات برادر بهرام پلیس با ردیابی و تجهیزات خود هر 5 متهم این پرونده را دستگیر کرد و آنها را به آگاهی منتقل کردند و این افراد با گناه خود اعتراف کردند. با تکمیل تحقیقات برای متهمان کیفرخواست صادر کرد و این پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۱ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چنین گذشت که ابتدای جلسه بهرام به جایگاه خود رفت و اعلام کرد: جراحی موفقیت آمیز نبود، من دستم را از دست دادم. در این مدت من بارها زیر نظر پزشکان مختلف زیر تیغ جراحی رفته ام و هیچکدام موفق آمیز نبود. در زمان حادثه من برای اینکه آسیبی به چشمم وارد نشود دستم را جلوی صورتم قرار دادم اما فردی به نام هاشم با شمشیری که در دست داشت ضربه ای به دستم وارد کرد و همین ضربه باعث قطع شدن دستم شد. من پس از آن روز ها ضربه روحی بدی خوردم و دیگر اعتماد به نفس بیرون رفتن را نداشته ام من نمیتوانم از این موضوع گذشت کنم و با اطمینان کامل تقاضای قصاص دارم تا شاید دردی که من تا آخر عمر قرار است به دوش بکشم را تجربه کند.
با اظهارات بهرام هاشم به جایگاه رفت و اعلام کرد: من اتهام درگیری در بین این دو برادر را قبول دارم اما من تنها نبودم 4 نفر دیگر هم نیز با من حضور داشتند. من و محمود یک سری شمشیر های تزئینی را از خونه دوستم برداشتیم و احتمال دادیم که این شمشیر ها به علت تزئینی بودنشان کند هستند و ضربه ای ک با شمشیر به دست وی وارد شد کار من نبوده و این عمل که باعث قطع شدن دست شاکی شده تقصیر محمود بوده است.
در ادامه محمود انکار کرد و گفت من نقشی نداشته ام هاشم برای تبرئه کردن خود گناهش را به گردن من انداخته و به ترتیب هر سه متهم دیگر به جایگاه آمدند و همه آنها هم همین نظر را داشتند که در درگیری هیچ دخالتی نداشته اند.
در آخر با صدور رای با توجه به مدارک موجود در پرونده و اظهارنظر کارشناسان پزشکی قانونی هاشم به جرم قطع دست محکوم شد. هاشم بعد از متوجه شدن نظریه دادگاه به دیوان عالی کشور رفت و اعتراضی وارد کرد که مدعی بود محمود ضارب اصلی است و این حکم باید شکسته شود، وی خاستار این بود که تحقیقات از سر بگیرد و متهم اصلی شناخته شود.
در دومین جلسه با تکمیل شدن تحقیقات دو متهم هاشم و محمود در شعبه 5 دادگاه کیفری پای میز محاکمه بودند و شاکی همچنان خواهان قصاص بود و از این نظر خود عقب نمی کشید.
هاشم برای بار دوم وارد جایگاه شد و اظهار نظر کرد که: من شمشیری در دست نداشته ام که بخوام دست کسی را قطع کند یک چاقو داشتم که آن هم نمی تواند همچین ضربه ای بزند و ضربه وارد شده که باعث قطع شدن دست شاکی شده است به دست محمود بوده است.
در ادامه محمود به جایگاه رفت و با خونسردی گفت: من ضربه ای وارد نکرده ام و این را خود شاکی هم نیز می داند.
در همان لحظه بهرام گفت: هاشم دروغ میگوید من به دستی در خاطرم هست چه کسی باعث قطع شدن دستم است و هاشم دقیق همان شخص است. در آن روز به طور مدام فحاشی می کرد و بلند عربده می زد که هردوی شمارا می کشم.
در پایان همه این جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.
انتهای مطلب/ م.د