تولید و تجارت

کاری که فقط یک استادکار دارد

به گزارش تلنگر؛ شهرضا از دیرباز مهد زندگی مردمان مهربان، سخت‌کوش و تلاشگری بوده است که راه زندگی را با کوله‌باری از «خرد و اندیشه» و «پشتکار و قناعت» پیموده‌اند. مردمانی که هنر انگشتان‌شان بر نقش سفال و گل‌های رنگارنگ فرش جلوه‌گری می‌کند و کنجکاوی و تلاش خستگی‌ناپذیرشان در خشت‌های استوار بناهای شهر تبلور یافته است.

تاریخ حکایت از آن دارد که این مردم در گذشته‌ای نه چندان دور با حافظه‌ای قوی از آموخته‌های خود و تجربیات نیاکان و گذشتگان در دستیابی و ساخت آثار با شکوه همچون بناها، مجموعه‌ها و بافت‌های با ارزش شهری استفاده کرده‌اند و در کنار آن باید به مشاغل سنتی این شهر شامل سفالگری، گیوه‌بافی نمدمالی، مسگری، هوچین‌سازی اشاره کرد که افسوس و صدها دریغ که این میراث گران‌سنگ یا زیر آوار روزمرگی‌ها مدفون شده و یا گرد فرسودگی چهره آن را مکدر ساخته است و می‌رود تا به واسطه سرعت روزافزون زندگی شهری از حافظه ما و آیندگان‌مان محو شود و به دست فراموشی سپرده شود.

روزگاری دور، شغل‌های سنتی و بومی رونق داشت و امروزه بنا به جبر روزگار این شغل‌ها در پشت ویترین خاطره‌ها خاک می‌خورد؛ حال آنکه اغلب این مشاغل با هویت بومی گره خورده و نباید به سادگی  از این میراث خاطره‌انگیز دست کشید. هر گاه صحبت از مشاغل سنتی به میان می‌آید بلافاصله ذهن به یاد کسب و به کارهای رو به زوال می‌افتد که امروزه دیگر رونقی در بازار ندارند.

 مشاغل سنتی موجود در محله باغملی و برج عسگر شهرضا شامل آن دسته از فعالیت‌ها و کارهای دستی مانند گیوه‌دوزی، آهنگری، دباغی، پالان‌دوزی، نمدمالی، لاستیک‌بری، عصاری، مسگری، هوچین‌سازی و لبافی است که در گذشته نه چندان دور از رونق اقتصادی مناسب برخوردار بوده و عده زیادی از مردم از طریق این امور، کسب درآمد و امرار معاش می‌کردند و امروزه یا این مشاغل رو به زوال هستند و یا به رو کامل منسوخ شده‌اند. اما بر کسی پوشیده نیست که اگر این مشاغل حفظ شود و زمینه انتقال آن به جوانان به شیوه صحیح توسط استادکاران این فنون انجام شود و با ایده‌های نو و امروزی در هم آمیخته شود می‌تواند باز هم جای خود را در بازار باز کند.

چنگک چوبی به نام هوچین

هوچین ساخته شده

چَنگَک، اَنْگُشته یا چهار شاخ در برخی گویش‌های محلی، «اوسین» ابزار کشاورزی دسته‌داری است که دسته‌اش معمولاً از جنس چوب است و به دسته بیل و پارو شبیه است که به یک سر آن چهار شاخه نوک تیز معمولاً پولادین که اندکی خمیدگی دارند وصل شده ‌است از این ‌رو روی هم ‌رفته به پنجه انسان و چنگال غذاخوری بی‌شباهت نیست (دلیل نام چنگک و انگشته هم همین است). شمار شاخه‌ها ممکن است پنج شاخه و بیشتر داشته باشد، اما به همین نام چهار شاخ خوانده می‌شود و برای به باد کشیدن خرمن‌های کوفته به‌کار رود تا دانه را از کاه جدا کند.

در قدیم و در حال حاضر بعضی از نقاط ایران این ابزار را در زمان بوجاری برای بلند کردن و پرتاب کردن چیزهای سبک در کشتزار و انبار استفاده می‌کنند.

این ابزار کشاورزی را در گویش‌های مختلف به نام‌های، افشون، اوشین، اوچون، شانه یا شنه، پنجه، هسک، گل پنجه‌چین، هوچین و اوسین می‌شناسند.

هوچین یک نوع چنگک چوبی است که دو نوع بوده یکی هشت تا دوازده دندانه کلفت که بافه‌های محصول را از هم جدا می‌کرده تا هنگامی که ورجین روی آن حرکت کند و خوب خرد شود و این‌که بعد از کوفتن خرمن محصول مورد استفاده قرار می‌گرفته با دندانه‌های نازکتر که حدود ۲۴ دندانه داشته و از آن برای جدا کردن دانه از کاه استفاده می‌شد. این چنگک چوبی دارای یک دسته چوبی و چند دندانه که از درخت گز ساخته می‌شود و دندانه‌ها را باپوست بز به هم متصل و بعد دندانه‌های به هم پیوسته را با پوست بز به دسته چوبی متصل می‌کنند.

هوچین سازی هنری فراموش شده!

در شهرستان شهرضا در بازار بزرگ تنها یک نفر از هفت استاد کار درست کردن وسیله «هوچین» باقی مانده است.

سیف‌الله طاوسی در سال۱۳۰۸ در شهرضا متولد شد. از سن ۷ سالگی به شاگردی استاد مرحوم نعمت‌الله رمضانی رسید و پیش این استاد نجاری و خراطی را آموزش دید و به دلیل استفاده زیاد از وسیله چنگک چوبی «هوچین» در زمانی که هنوز وسایل ماشینی در عرصه کشاورزی به این صورت استفاده نمی‌شد، این پیشه را برای خود برگزید تا الان که بیش از ۷۰ سال هنوز مشغول به ساختن ابزار «هوچین» است.

پدری با دست‌های پینه بسته و کمری خمیده در دکانی قدیمی و خاک خورده در بازارچه نخودچی‌بریزها مشغول ساخت هوچین بود. شاکر از کاری که انجام می‌داد و زیر لب ذکر می‌گفت. با او که بیشتر صحبت کردم درد دلش باز شد. گذشته را بیشتر دوست می‌داشت و از خاطرات شغل قدیمی‌اش می‌گفت که تنها باز مانده از این حرفه در شهر است.

سیف‌الله طاووسی می‌گفت، ۹۰ سال دارد و از روزگار جوانی تاکنون ۷۰ سال است که مشغول این حرفه است. همسایه‌ها و مردم را می‌شناخت و با آن‌ها انس و الفتی داشت اما می‌گفت «حالا هم شکر، باز دلخوشم که می‌توانم زندگی‌ام را با همین کار ادامه دهم؛ کسانی را می‌شناسم که دیگر رنگی از شغل گذشته‌شان را نمی‌بینند و برای آنان حتماً سخت است.»

امروز، پیش از آن‌که غفلت و بی‌توجهی ما زمینه‌ساز نابودی کامل بعضی از صنایع دستی و مشاغل سنتی شود، لازم است برای دمیدن روحی تازه به این پیکر بی‌رمق و بیمار چاره‌ای اندیشید.

انتهای مطلب

این مطلب برای شما مفید بود؟

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز ۱ / ۵. تعداد آرا: ۱

اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

بم خودرو

نوشته های مشابه

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x